نفخ صور در قيامت
شيعيان بر اين عقيده ميباشند كه يكى از حوادث در آستانه برپايى قيامت دميدن حضرت اسرافيل در صور اول است و صور دوم نيز در حقيقت مرحلهاى از مراحل و حوادثى است كه در قيامت رخ ميدهد.به تعبيرى ديگر، قيامت مراحلى دارد كه يكى از علائم آغاز آن دميدن در صور اول توسط فرشته الهى و مرحلة ديگر آن دميدن در صور دوم است كه در صور اول، به زندگى همه انسانها پايان داده ميشود و با صور دوّم، مردگان سر از قبور برداشته ، به صحنه محشر وارد ميشوند. مردم وقايع قبل از قيامت (يعنى بين دو صور) را نميبينند زيرا احدى زنده نميماند; بلكه بعد از صور دوم و برپايى قيامت مردگان زنده ميشوند چنانچه در سوره مباركه نمل آيه 87 و زمر ، آيه 68 اشاره به اين دو نفخه گرديده مبنى بر آنكه نفخه اول براى ميراندن و نفخه دوم براى زنده ساختن است. تمامى اديان قبل، هر کدام به دو ظهور بشارت داده اند: ايليا و رب الجنود در دين يهودي، هوشيدر ماه و شاه بهرام يا سيوشانس در دين زردشتي، يوحناي معمدان و مسيح در دين مسيحي، قائم و رجعت حسيني در دين اسلام اهل تشيع، و مهدي و مسيح در دين اسلام اهل سنت. بنابر اين نتيجه مي گيريم دو نفخه صور اشاره به دو ظهور پى در پى ( حضرت اعلى و حضرت بهاءالله ) ميباشد که انتظار آن در تمام اديان وجود داشته است. در واقع دو ظهورى که در ارتباط نزديک با يکديگر قرار دارند ، يک ظهور محسوبند .که ظهور اول براي ايجاد آمادگي در اذهان مردم براى ظهور ثانى است.بايد توجه داشت كه «نفخ صور» نه شيپور است و نه چيزى خارج از نظام وجود بلكه آن دمى است كه به وسيله آن، كل نظام هستى متحوّل و عوض مىشود.به عبارتى انسان كه مركب از جسم و روح مى باشد یكى از سرفصل هاى حركت خود را در مسیر حركت و سیر عام خود بامرگ آغاز مى كند، آغازى كه از آن به عنوان معاد كه سنت الهى ميباشد در قرآن كريم بارها تكرار گرديده است . ناگفته نماند كه بر خلاف آنچه كه علماى اسلامى استنباط نموده اند منظور از اين معاد ، معاد روحانى بوده چه كه جسم تنها مركب و وسيله اى از براى روح انسانى بوده و تمامى اعمال انسانى به روح راجع بوده و خواهد بود . از این رو، مرگ و انقطاع از دنیا خود یك مرحله و یك تحول و یك نوع حركت و تبدل و پشت سر گذاشتن یكى ازعوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقا او بوده و براى ورود به مرحله ومراتب بعدى نظام ها و عوالم دیگر در مسیر تحول ضرورى و لازم است.مولانا عارف و شاعر انديشمند و شهير مرگ را حرکت در مسیر تکامل می داند، مولانا از دیدگاه عرفانی شخصیتی نیست که متعلق به یک کشور ( ایران بزرگ ) باشد بلکه مولانا متعلق به کل بشریت است زیرا اندیشه اش فراتر از مرزهای ایران و منطقه و حتی بشریت است.. به عقیده مولانا هر مرگ در واقع ظهور قیامتی است و هر قیامت، نشان مرحله جدیدی در حیات کل موجودات ازجمله انسان است ، مرگ به معنی نابودی مطلق نیست بلکه به معنی خروج از مرتبه مادون به مرحله عالی است، از اینروست که اگر مرگ بر موجودات عارض نشود تکامل از آنها سلب می شود .بميريد بميريد در اين عشق بميريد در اين عشق چو مرديد همه روح پذيريد بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد كز اين خاك بر آييد سماوات بگيريد بميريد بميريد وزين نفس ببريد كه اين نفس چو بندست و شما همچو اسيريد يكى تيشه بگيريد پى حفره زندان چو زندان بشكستيد همه شاه و اميريد بميريد بميريد به پيش شه زيبا بر شاه چو مرديد همه شاه و شهيريد بميريد بميريد وزين ابر برآييد چو زين ابر برآييد همه بدر منيريد خموشيد خموشيد خموشى دم مرگست هم از زندگيست اينك ز خاموش نفيريد در مورد زنده شدن مردگان، بايد گفت که به عقيده اهل بهاء، بعث اموات به معناي زنده شدن و بر انگيخته شدن مردگان از قبور غفلت و اوهام است. حضرت اعلى در كتاب بيان در باب نهم از واحد دوم در مورد حقيقت قبر چنين ميفرمايند : ” مراد از برخاستن از قبور در روز قيامت ، برخاستن از قبر اوهام است . چون بعث مظهر ظهور شود اهل اثبات نيز بر اثر ايمان به او مبعوث ميگردند و اهل نفى در گور اوهام مدفون ميشوند . “حضرت عيسى نيز مرگ و حيات را زندگى و مرگ ايمانى توصيف کرده اند . جسم در اين دنيا تنها وسيله است براى روح تا در اين جهان پيشرفت کند. هر عملى که انسان انجام مي دهد ناشى از اراده اوست و اراده از روح نشأت ميگيرد، اين تفاوت اصلى انسان و حيوان است. بنايراين عادلانه آن است که پاداش يا مجازات نيز به روح تعلق گيرد نه جسم.
گرد آورى : فروزنده رحمت پور

You must be logged in to post a comment.