بعد از اینکه فهمید ن امام یازدهم حسن عسکری پسری ند اشته . شیعیا ن به بن ببست رسیده بودند چون عیقید ه دا شتند که
حجت درزمین تما م نمی شود
یکی از کلا شان اما میه ( عثما ن ابن سعید ) از خودش نوشته ای تهیه کرد وبه شیعیا ن نشا ن داد که حسن عسکری صا حب فرزند ی ا ست
که در پشت پرده ودوراز انظا ر
است وبا من درارتباد است
بعد از او پسرش ودو نفردیگر نیز ادعا کردند که با او در ارتبا ط هستند که به نا م نواب ( چها ر ) نوا ب اربعه .. معروف شدند
وقتی ظهور مبارک در سال ۱۲۶۰ در ایران شد
در رابطه با محمد بن حسن یعنی #فرزند امام حسن العسکری شیعان نوابی منتظر او که مستند به حدیث صحیفه لوح که نام دیگرش به زعم اآنها حدیث جابر است توضیحاتی قابل توجه اند
۱/ ابتدا اینکه مطابق حدیث این نام م ح م د در اصل حدیث لوح نبوده و این حروف مقطع که که همان محمد است میباشد و معلوم نیست هدف تحریف کنندگان حدیث لوح چرا نارا به این گونه نوشته اند ، آیا مثلا خواسته اند مطابق احادیث که نام حجت نباید فاش میشده عمل کرده اند ؟ !
تحریف حديث #لوح با اضافه کردن نام م ح م د بعنوان نام قائم
Forwarded from Pezeshkzad
از هر چيزى واضح تر اينستكه اسم صاحب امر يعنى حضرت قائم نميتوانسته است فقط “محمد” باشد!! زيرا وقتى امام سجاد على بن حسين عليه السلام ازين عالم رحلت ميفرمايند يكى از اصحاب ايشان بنام ابو خالد كابلى به حضور حضرت باقر رسيده از اسم صاحب امر سوال ميكند و داستان اين سوال و جواب را براى آيندگان چنين درج مينمايد:
”لما مضی علی بن الحسین علیه السلام، دخلت علی الباقر علیه السلام فقلت: جعلت فداک، قد عرفت انقطاعی الی ابیک و انسی به و وحشتی من الناس . قال علیه السلام: صدقت یا اباخالد! فترید ماذا؟ قلت: جعلت فداک، لقد وصف لی ابوک، صاحب هذاالامر بصفة لو رایته فی بعض الطرق، لاخذت بیده، قال علیه السلام: فترید ماذا یا اباخالد؟ قلت: ارید ان تسمیه حتی اعرفه باسمه . فقال علیه السلام: سالتنی والله یا اباخالد عن سؤال مجهد، و لقد سالتنی بامر ما کنت محدثا به احدا، لحدثتک ، و لقد سالتنی عن امر، لو ان بنی فاطمة عرفوه، حرصوا علی ان یقطعوه بضعة، بضعة; ابوخالد کابلی گوید: هنگامی که علی بن الحسین علیه السلام وفات کرد، به خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم! تو می دانی که من جز پدرت کسی را نداشتم و انس مرا با او و وحشت مرا از مردم می دانی . فرمود: ای اباخالد! راست می گویی; ولی چه می خواهی بگویی؟ عرض کردم: فدایت شوم! پدرت صاحب این امر را به گونه ای برایم تعریف کرده بود که اگر در راهی او را می دیدم، حتما دستش را می گرفتم . فرمود: ای اباخالد! دیگر چه می خواهی بگویی؟ عرض کردم: می خواهم نام او را برایم بگویی تا او را به نامش بشناسم . پس فرمود: به خدا سوگند ای اباخالد! سؤال سختی که مرا به تکلف و زحمت می اندازد، از من پرسیدی . و همانا از امری سؤال کردی که هرگز آن را به هیچ کس نگفته ام و اگر آن را به کسی گفته بودم (گفتنی بود)، مسلما به تو می گفتم، همانا تو از من چیزی را سؤال کردی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند» .
البته اگر اسم ايشان فقط محمد بود كه ديگر چنين بحثى و چنين سوال و جوابى در كار نبود! وانگهى اسم محمد در ميان مسلمانان از هر اسمى بيشتر متداول بوده و هست.
در حاليكه حضرت صادق ميفرمايند فقط كافر اسم صاحب امر را خواهد برد و اينكه محمد دائماً بر زبان مسلمانان است حتى بصورت م ح م د با اينكه اسم حضرت صاحب امر محمد باشد در تناقضى شديد است.
علاوه براين براى اينكه هيچگونه شك و ترديدى باقى نماند كه بعداً مسلمانان در حديث صحيفه لوح دست برده و اسم “م ح م د” را به عنوان اسم حضرت قائم اضافه نموده اند، حضرتش ميفرمايند در اصل حديث اين اسم وجود نداشته است. و سند اين استدلال اين حديث است:
محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن القاسم بن محمد، عن عبد الصمد بن بشير، عن فضيل بن سكرة قال: دخلت على أبي عبد الله عليه السلام فقال: يا فضيل أتدري في أي شئ كنت انظر قبيل؟ قال: قلت: لا، قال: كنت أنظر في كتاب فاطمة عليها السلام ليس من ملك يملك الأرض الا وهو مكتوب فيه باسمه واسم أبيه وما وجدت لولد الحسن فيه شيئا.( اصول كافى ج ١ ص٢٤٢)
يعني اي فضيل آيا ميداني در چه چيز نظر ميكردم؟
عرض كردم خير!
فرمود داشتم كتاب فاطمه (ع) را نظر ميكردم.
هيچ ملكي نيست كه بر زمين سلطنت ميكند مگر اينكه اسم او و پدرش در آن ثبت شده ولي براى فرزند حسن در آن چيزي نيافتم!
يعنى كسى بعداً در اين حديث دست برده است و اسم فرزند امام حسن عسكرى در حديث لوح را بصورت “م ح م د” اضافه كرده است
۲/ مطلب بعدی اینکه
هیچ حدیثی معتبر بر تولد این مهدی صاحب الزمان این شیعیان نوابی موجود نیست
این لینک رو ببینید :
https://t.me/vahdat19/17752
۳/ البته روایاتی بسیار غیر معقول و مضحک از قول خواهر امام عسگری که مطابق قرآن حتی شهادت یک زن پذیرفته نیست موجود است که آخوند نواب های اربعه آنرا اشاعه داده اند که در لینک زیر مفصل با آنها آشنا میشوید 👇
بررسی روایات جعل شده در خصوص عجایب در امامان و #تولد و #غیبت امام دوازدهم شیعیان نوابی
لینک ابتدای مطلب >
https://t.me/vahdat19/17461
۴/ نکته دیگر باز هم مطابق احادیث امام زمان در 📌قیامت متولد میشود ،
ادامه 👇”
https://t.me/Rafee_Shobahat/973
تا سا ل ۱۲۶۹ که مدت نه سا ل طول کشید حدود ده هزار با بی ( پیروان حضرت با ب را بابی میگفتد ) را به عنوان مجرمین مرتد با
بد ترین نوع شکنجه ها ازقبیل خوراندن سرب داغ میله سرخ و کوبیدن آن درسر
و زنده پوست کندن و گذاشتن آنها درجلوی تو پها و این قبیل شکنجه های درد ناک
همه آنها را دونه به دونه در معرض فشار و امتحا ن وآ زما یش نمودند تا فقط تقیه کنند و بگویند پس است ما توبه میکنیم ولی نه اینکه نکردند بلکه با صدای رسا فریاد میکشید ند
یکدسته گل نسرانی
ما را ز سر بریده ترسانی
ای خلایق نگاه کنید این است حجت
جلادان خون ما را بخاطر ایمانمان بر زمین میرزند و شما شاهدید ..
سیدجمال الدین اسد آبادی :
یا افغانی ، مردی بود سیاسی و مزور که بنهایت عداوت علیه امرالله و حضرت بهاء الله اقدامات محتلف نمود
. او شیخ احمد روحی و میرزا آقاخان کرمانی ( دو داماد یحیی ازل ) را دور خود گردآورد و از هیچ خدعه و نیرنگ و افترا به حق فروننشست . عاقبت به سرطان زبان مبتلا شده و از سخن گفتن بازماند.
مدتی بعد زبانش را در اثر عمل جراحی از دست داد و لال و گنگ از دنیا رفت.
شیخ جمال الدین بروجردی :
یا آقا جمال که در دوران حیات مبارک عنصری حضرت بهاء الله و در ابتدا بعلت خدماتش مورد تشویق حق قرار گرفت
و القاب حسنه یافت
ولی غرور اورا به حضیض نقض و مخالفت با مرکز حضرت احدیت کشاند
. بکلی آبرو باخت و مورد قهر دوستان و اقوام و فرزندانش واقع شده
بکلی تنها ماند و در نهایت بیکسی فوت نمود . جسد متعفن او بدلیل قهر خویشان پس از چند روز پیدا شده و در نهایت خواری بخاک سپرده شد . از او در آثار مبارکه به کفتار و کفتار پیر یاد میشود..
ملا محمد ممقانی
وی مجتهد ظاهرا جامع الشرایط بود و در نهایت احترام و جلال زندگی میگرد و ثروت و اندوخته فراوانی بدست آورده بود. ملا در دستگاه حکومتی جایگاه بزرگی داشت. پس از اظهار امر حضرت اعلی و اقبال بسیاری از ایرانیان به ایشان ، حکومت قاجار سلطنت خود را در خطر یافت لذا در نهایت شقاوت و با اجرای احکام مذهبی علمای جهل ، حضرت باب را به نقاط بعید تبعید کرد تا اینکه صدای ایمان و ایثار بابیان ، حکومتیان را در هراس افکند و با دستور و فتوای مجتهدین دنیا پرست ایشانرا به تبریز آورده و به شهادت رساندند. ستاره بخت ملا محمد ممقانی پس از شهادت حضرت رب اعلی بناگاه افول نمود
و قسمت اعظم ثروت او نصیب مخالفینش گشت
و از آن ثروت قارونی اندکی باقی ماند. تا اینکه به بیماری صعب العلاج مبتلا شد
. بدنش متعفن شد بطوریکه فرزندان او نیز وارد اتاق او نمیشدند. سرانجام در سکوت و تنهائی کامل و با بدنی متعفن در گذشت.
آقا جان بیک خمسه ای و سربازان او
او فرمانده فوج خاصه ناصری در تبریز بود که داوطلب شهادت حضرت رب اعلی گردید. بیک پس از شهدت حضرت اعلی ، بناگاه مورد قهر حکومت واقع شد !!
و او و سربازانش به دور ترین نقطه از تبریز که آب و هوائی بسیار گرم و شرجی داشت یعنی به خرمشهر گسیل گردید
تا با دشمنانی موهوم نبرد کند. تعدادی از سربازان او در زمان عزیمت ، هنگام ظهر در سایه دیواری به استراحت بودند که دیوار فرو ریخته و چند تن در زیر آوار دیوار از بین رفت.
در واقع تا زمان رسیدن به محل خدمت ! تعداد کمی از آن فوج بزرگ ناصری باقی ماند. در خرمشهر ، که سربازان دیگر و مردم مطلع شده بودند
او یک سید جوان ( فرزند پیامبر ) را داوطلبانه تیر باران کرده است از او روی برگردانده و با کینه با وی برخورد نمودند. سرانجام جناب بیک دور از شهر و دیار خود شبانگاه بقتل رسید پس از این اتفاق ، دولت شایع نمود که جاسوسان دشمن او را کشته اند !!
جمال پاشا
او فرمانده نیروی عثمانی در قسمتی از جنگ جهانی اول بود که بواسطه اعدام عده ای از هموطنانش به ظلم و قساوت مشهور شده بود. وی در ماموریتش به مصر در اواخر جنگ بین المللی در حیفا با حضرت عبدالبهاء ملاقات کرد
و به تحریک ناقضین قسم خورد که چون از فتح مصر بر گردد آن حضرت را اعدام کند !!
ولی فقط بختش و خبر مرگش برگشت ! او در مصر شکست خورد و در حال فرار ، شبانگاه توسط دو سرباز که کینه ای از او بدل داشتند به قتل رسید. سربازان نقل کرده اند که پاشای مقتدر عثمانی جهت نجات جان بی مقدار خود به پای آنان افتاده و زن و دختر و ثروتش را به آن دو می بخشد تا از جانش بگذرند. همچنین شکست او در جنگ باعث از دست دادن آبرو و حیثیت و فرار او شد

شیخ بهایی یکی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام و ایران میباشد که آثاری ماورا الطبیعه نسبت به زمان خویش برجای گذاشت به طوری که بعد از گذشت قرنها هنوز هم بصورت یک راز باقی مانده اند.
یکی از دلایلی که شیخ بهائی باید مورد توجه قرار بگیرد که مهندس و معمار حرم امام رضا بوده است و طرح کنونی حرم که می بینید حاصل طراحی و مهندسی وی بوده است از داستانهایی که در مورد شیخ می گویند طلسم شیخ بر حرم امام هشتم است
..برگشت شیخ بهائی .. به هر حال، سفر شيخ به درازا ميكشد و بيش از زمان پيش بيني شده در سفر ميماند. هنگامي كه از سفر باز ميگردد و جهت سركشي كارهاي ساخت و ساز به حرم مطهر ميرسد، با تعجب بسيار ميبيند كه ساخت حرم به پايان رسيده، سر در اصلي تمام شده و مردم در حال رفت و آمد به حرم مقدس هستند. شيخ با ديدن اين صحنه، بسيار ناراحت ميشود و به معماران اعتراض ميكند كه «چرا منتظر آمدن من نمانديد؟ چرا صبر نكرديد ؟ »
معمار می گوید: ما ميخواستيم صبر كنيم تا شما بياييد، اما توليت حرم نزد ما آمدند و بسيار تأكيد كردند كه بايد ساخت حرم هر چه سريعتر به پايان برسد. ، گفتند: كسي دستور اتمام كار را داده كه از شيخ خيلي بالاتر و بزرگتر است. ما باز هم اصرار كرديم و خواستيم صبر كرده، منتظر شما بمانيم.
در اين زمان توليت حرم گفتند: خود آقا علي بن موسي الرضا (علیه السلام) دستور اتمام كار را دادهاند. شيخ بهايي همراه مسؤل ساخت پروژه و معماران نزد توليت حرم ميروند و از توليت در اين مورد توضيح ميخواهند.توليت حرم نقل ميكند: چند شب پي در پي آقا امام رضا (ع) به خواب من آمده و فرمودند: «كتيبه شيخ بهايي، به در خانه ما زده نشود ، خانه ما هيچگاه به روي كسي بسته نميشود و هر كس بخواهد ميتواند بيايد».شيخ با شنيدن اين حرف، اشك از چشمانش جاري ميشود و به سمت ضريح ميرود و ذكر «يا ستار العيوب» بر لبانش جاري ميشود. سپس در كنار ضريح آن قدر گريه ميكند تا از هوش ميرود. پس از به هوش آمدن خود چنين تعريف ميكند: من ميخواستم يكي از طلسمها را به صورت كتيبهاي بر سر در ورودي حرم بزنم، با اين اثر كه افرادي كه آمادگي لازم را ندارند، نميتوانند وارد حرم مطهر و حريم مقدس حضرت علي بن موسي الرضا (علیه السلام) شوند، اما خود آقا نپذيرفتند و ..
LikeLike