معنی خا تم النبیین با ظهور حضرت بهاءالله از راز جلال ظهورالهی , که تما م انبیای قبل به آن بشارت داده بودند پرده برداشته شد درحقیقت هدف اصلی پیا مبران گذشته درادوارسابقه بشارت به ظهورحضرت بهاءالله و آماده کردن عالم انسان برای آن بوده است حضرت محمد آخرین پیا مبری بود که بشارت به ظهور امر بدیع داد آن حضرت خود را خا تم النبین معرفی نمود زیرا شریعتی که تاسیس نمود آخرین دور دین در کور نبوت بود کور نبوت با ظهورحضرت باب بود که پا یان یافت وآن حضرت ظهور حضرت بهاءالله را اعلام نمود رسالت حضرت بها ءالله بشارت به حلول یوم الله نبود بلکه تحقق خود آن ( قیا مت ) توسط مظهر ظهور کل الهی بود بیا نا ت مبارکه ؛ عظمت ظهورمبارک را نشان میدهد ؛ ای اهل عالم انصاف دهید آیا سزاواراست نفسی را تکذیب کنید که کلیم (موسئ ) آرزوی لقا یش را می نمود وحبیب (محمد ) دراشتیاق وصالش بسرمی برد وروح الله (مسیح) ازشدت محبتش به آسمان عروج فرمود ونقطه اولی (باب) درسبیلش جان رایگان نمود وقت راغنیمت شمارید چه که قرون واعصاربه آنی ازآن معادله ننما ید ؛ آ فتا ب وماه شبه این یوم را ندیده است … در جمیع اعصار انبیا و اولیا آرزوی آنی از ایام الله را نمودند وبا این حسرت از این جهان فانی به سرای باقی شتا فتنند.. نفحا ت ظهورحضرت بها ءالله ص۷۷ جمال قدم جل جلاله ( حضرت بها ءالله ) درایقا ن می فرما یند؛ این مردم هم ما نند یهود دوره رسول الله آنچه را ازآیا ت وبیا نا ت وارده بصلاح خود ببینند قبول می کنند وآنچه را برخلاف اوها م خود ببینند انکارمی کنند سپس برای مثال می فرما یند که مسلمین درقرآن مجید خوانده ومی خوانند که حضرت رسول الله خاتم النبین است ومی گویند که معنی خا تم النبین آنست که بعد ازآن حضرت پیغمبری در عا لم مبعوث نخواهد شد وچون این قسمت ازقرآن را که مطا بق اهواء خود تفسیر کرده اند مطابق مصا لح خود می یا بند قبول دارند وآنرا کلام الهی میدانند اما همین مسلمین درقرآن مجید آیا ت متعد ده درباره لقاءالله میخوانند وامروز که مظهرامرالله وشمس حقیقت که لقای او لقاءالله است ظا هرشده .. مسلمین چون جزخلاف مصا لح خود می بینند این آیات لقاءالله را ندیده می گیرند وبه حکم اول یعنی مفهوم آیه خا تم النبین ازامرثانی یعنی موضوع لقاءالله اعراض می کنند وبا آنکه هردوموضوع درقرآن نا زل شده معذلک موضوع خاتم النبین را قبول دارند وموضوع لقاءالله را انکار کرده ومی کنند … قاموس مختصرایقان ص۱۳۷ معنای دیگر خاتم نیز به معنی کامل کردن است . کما اینکه حضرت بهاءالله بعد از تبیین و روشنگری کامل در این خصوص درجایی با مدح رسول اکرم میفرمایند که (( کسی که رسالت و نبوت با او ختم شد)) اینجا بدین معناست که حضرت محمد مصداق آیه (( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)) دیانت و رسالت را به صورت کامل و شایسته بر بندگان عرضه داشته و دیانت را ختم کرده است. ……. در معنایی دیگر نیز (( خاتم )) یک صفت است برای مظاهر ظهور که مترادف (( الاول و الاخر )) است .هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ . در قرآن به صراحت گفته شده امروز دینتان را کامل و نعمتم را تمام کردم …..این هم اکمال دارد و هم اتمام (ختم)….. الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي آقای نوشتند : در کتاب خاطرات حبیب (حبیب موید) از حضرت عبدالبهاء نقل میکند که فرمودند:(مضمون) همه صفاتی که به خداوند نسبت داده میشود ( الاول و الاخر ..الظاهر و الباطن ..رحمن…رحیم…عادل..و….) در اصل صفاتی است منسوب به مظاهر ظهور زیرا ذات الهی و خداوند (ذات منیع لایدرک) است و سبحان از هرگونه صفت و وصفی است .. ..لذا خاتم نیز میتواند یکی از صفات مظاهر ظهور باشد همانطور که الاول ولاخر از این صفات است. آقای حسین طاهر زاده نوشتند :یکی از علمای اسلام که مؤمن به امرجمال مبارک شد میگوید بیش از دو سوّم قرآن کریم اشاره به یوم ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله است. در اینجا مطلبی میآورم از کتاب دلیل و ارشاد حمدی آل محمّد ترجمهٔ جناب اشراق خاوری که نشان دهندهٔ این مطالب و ظرافت قرآن کریم است: « مظاهر مقدّسهٔ الهیّه که موعود کتب مقدّسهاند، امر عظیمی را کشف میکنند و موضوع مهمّی را بیان خواهند فرمود. در سورة القلم قرآن مجید آیات ۴۲-۴۵ میفرماید: يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ. خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ. فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ. وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ. کشف ساق کنایه از امری است که دارای اهمّیّت باشد میفرماید: روزی که امر مهمّی را آشکار کنیم و مردم را به سجود و اطاعت دعوت کنیم ولی مردم توانایی فرمانبرداری ندارند… این امر مهمّ که خداوند از آن خبر داده عبارت از تجلّی الهی در مظاهر مقدّس موعود است که خدا به واسطهٔ مظهر بزرگوار خود بین بندگان تجلّی میفرماید و به وسیلهٔ مظهر مقدّس خود این امر مهمّ را به مردم اعلان میکند. قرطبی در تفسیر خود از ابن مسعود روایت کرده که فرمود در آن روز از مردم میپرسند آیا او را میشناسید میگویند اگر اعتراف کند او را خواهیم شناخت در این وقت است که کشف ساق میشود یعنی امر بسیار مهمّی اتّفاق میافتد و خدا به مردم تجلّی میکند. بندگان مخلص خداوند در آن وقت سجده میکنند. قرطبی در ذیل آیهء مزبوره در معنی کشف ساق میگوید که مقصود تجلّی الهی است و مراد از کلمهٔ ساق تجلّی است. علّامه بروسوی در تفسیر روح البیان میفرماید کشف ساق عبارت از تجلّی الهی است چنانچه بعضی از علماء به این معنی اشاره فرمودهاند. این سخن صدق است و شکی در صحّت آن نیست… » که بعد نویسنده به شرح احادیث صحیحه از مسلم و بخاری میپردازد. کامینت های این پست آقای رهام کا نوشتند : لقاء الله یعنی چی ؟ بنده پاسخ دادم : رها م عزیز بزگترین فضل ومقا م عظیمی که خداوند درقرآن مجید به مردم وعده داده همین لقا الهی وعرفا ن وایما ن به مظهرمقدس امر اوست که به اسم لقا الله آمده ذکرلقا الله درقرآن به صورت ها ی گونا گون آمده وخدا وند , منکرین لقا الله را محروم ازفیض الهی دانسته درباره معنی آن بین مفسرین اختلاف است وهرکدام یک طوری معنی کرد ه اند بعضی می گویند مقصود لقا ی معنوی است نه لقا ی ظا هری زیرا قرآن فرموده لا تدرکه الا بصا ریعنی چشم ها اورا درک نمی کند واوچشم ها را درک می کند حضرت علی درمعنا ی آن فرمودند بدان که قیا مت روزی است که چشم ها ی ظاهرهرگز اورا مشا هده نکنند بلکه قلبها به وسیله نورایمان اودرک می شوند درآن روز حجا ب ها به کنا ر می روند ( کتا ب استد ا لی مستطاب ایقا ن با ادله محکم وپیشرفت ها ی علمی همزما ن با هم این حجا ب ها را به کنا ر زده و خواهد زد ) وحضرت اعلی دردلا ئل سبعه میفرما یند بدانکه کل ازبرای لقا الله خلق شده اند ومراد لقا ذات ازل نیست مراد لقا مظهرحقیقت است که مدل براوبوده ونا طق ازاو…بنا براین معنی لقا الله یعنی شهود با طنی وملاقات روحا نی ومعنوی وایمان واقرارو توجه به فرامین مظهرحق حضرت بها ء الله است آقای محمد مظلومی نوشتند : حجتیه ها همین موضوع را علم کردند .. درصورتی که حضرت بهاءالله دست بوسی را نهی فرمودند حتی مظهر ظهور را… حضرت علی فرموده چشمهای ظاهر هرگز اورا مشاهده نکنند… آقای پرویز بابائیان نوشتند : کتاب اقدس را آيا تا به حال در خواب ديده ايد چرا هيچيک از بهاييان کتاب اقدس را نه ديده اند؟ آقای محمد مظلومی نوشتند : همیشه انبیا پیوسته بودند تا ظهور بعد تا مردم را که بیسواد بودند را راهنمایی کنند واز الهام خودِ نبی نیز بهره میبردند..بعد پیامبراسلام نیازی نبود.چون اهل علم زیاد شده بودند.. تمام وصایای پیامبر را امامان که رتبه بالاتری ازنبی داشتند کتابت کردندوبجا گذاشتند…حضرت بهاءالله میفرمایند مقام امامان ازمقام نبی بالاتر بود.به نبی الهام میشد.ولی امامان شاهد بودند..عین بیان نیست..مضمون همین بود. و بنده نوشتم : اما راجع به لقاءالله صد ها آیه یعنی بیش از نیمی از قرآن آیه آمده که بیتر علما متوجه نمی شوند که منظورازلقا الله که درسوره سجده به آن اشاره میکند که ما به طرف او می رویم وبه دیدارش نائل می شویم ( منظور دیدارحضرت بهاءالله است ) درصورتی که درهمین آیه اشاره میکند که چشم هیچ انسانی قادربه دیدن خدا نیست منظور دیدن مظهرامرالهی است زیرا دراندیشه بها ئی لقا ذات الهی محال است حق غیب منیع لایدرک است درسوره صف آیه ۸ می فرما یند/ می خواهند نورخدا را ( بهاء = نور = بها ءالله = نورخدا ) به دها نها یشا ن خا موش کنند ولی خدا کا مل کننده نورخویش است اگرچه کا فران ( بندگان نا سپاس ) را نا خوش آید … آقای محمد مظلومی نوشتند : امام جعفرصادق فرموده. زمان ظهوربزرگترین دشمان علما هستند.. .همونهایی که با گریه سحرگاهان ازخداوندخواهان ظهور هستند. آقای پرویز سهند نوشتند:کل داستان اینه که اگر بهاء الله در کشوری سکولار و دارنده حقوق بشرظهور میکرد، بازهم اسلام و تشیع را برحق میدانست؟ من فکرمیکنم نه! وایشان برای نجات جان وامر خود تقیه کرده اند! آقای روزبهان پاسخ دادند : Parviz Sahand دوست عزیز تقیه در دیانت بهائی جایز نیست .حضرت بهاءالله به صورت کامل و مفصل . اسلام را شرح دادند و توصیف کرده و تایید کردند . شما اگر تاریخ دیانت بهائی را میخواندید که احباء امر چه مقدار برای تقیه نکردن جان خود را از دست دادند و حضرت بهاءالله چه مشقاتی کشیدند و… مطمئنا چنین حدسی نمیزدید و به استناد تاریخ دیانت بهائی این فکر و احتمال شما . نادرست است…اینکه شما نمیتوانید قبول کنید دیانت بهائی . دیانت اسلام را تایید کند . به این دلیل است که شما دیانت اسلام را با معیارهای امروز میسنجید. دیانت اسلام برای عصر و زمان و دوره خودش . عین عدالت و ترقی و صواب بوده است … آقای حسین طاهر زاده نیز نوشتند : دوست عزیز هیچ پیامبری در بهشت ظهور نکرده و نخواهد کرد. هنر خداوند اینست که مرده را زنده میکند، زنده احتیاج به دوباره زنده شدن ندارد. یقیناً اگر به ۵۰۰ سال پیش برگردیم دنیای مسیحیت مشغول سوزاندن افراد بر روی آتش بود ولی در جوامع اسلامی ابن سینا را بارور کرد (کاری به عقاید شخص ابن سینا ندارم). محیط سازنده بود، تأثیر تمدّن اسلام بر غرب انکارناپذیر است. تاختن به اسلام نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه دیواری بلند ایجاد خواهد شد که مانع از شنیدن صداهای دیگر میشود و باور این مردم، یعنی مسلمانان را، بخاطر تعصّب و اوهامشان متغیّر نخواهد کرد، کماآنکه هم در دوران مشروطیّت ایران و هم در ۴۰ سال گذشته هیچ تأثیری نداشته است. دین گریزی ایرانیان دلیل بر رشد فکری و جهان بینی بهترشان نشده است، فقط برای گریز از مخمصه است، باید با این مردم با زبان خودشان به گفتگو نشست. همین روش را پیامبران هم کردهاند. خود محمّد ص یک شبه تحوّل ایجاد نکرد بلکه به مرور زمان به مردم فهماند همین روش را مسیح ع داشت. مسیح ع تنها در عرض ۳ سال که مرتب از ترس جان در گریز بود بالاخره پیام خود را رساند، آخر هم که به صلیبش کشیدند. محمّد ص روال دیگر داشت بسیار مصیبت کشید تا آنکه توانست جمعی در دور خود فراهم کند و پایه تحوّل را ریشهدار کند که پس از این دوره هم با آن اقوام وحشی دور و برش گریزی نداشت تا از خود دفاع کند و افکار جدید را زنده نگاه دارد اگر نمیکرد که همه چیز از بین میرفت. نظر باید منصفانه باشد. فرض را بر این میگیریم که تمام پیامبران « تقیّه » کردهاند، آنها من و شما نیستیم آنها قانون گذارند و حامل پیام الهیاند وظیفهشان ابلاغ فرمان خدا و حفظ مؤمنین اوّلیّه است اگر خیلی کارها را نمیکردند در همان روزهای اوّل محو و نابود میشدند. هیچ موقع نمیتوان به پلیس گفت این خیابان یک طرفه است، پلیس لازم شود خیابان یک طرفه را هم در جهت عکس طی میکند و میراند. در دیانت بهائی حکم « تقیّه » همانطور که دوستمان گفت منسوخ شده است. و بنده نیز نوشتم : Parviz Sahand آ یاشما نمیدونید که بیشتر از بیست هزار بها ئی اگر تقیه کرده بودند کسی آنها را به قتل نمی رسا ند ؟ حضرت بها ءالله می فرما یند بها ئیان .عقیده کتما ن ننما یند وازتقیه اجتنا ب بنما یند از پس پرده خفا بیرون آیند وقد م به میدا ن خد مت گذا رند مصطرب وهراسا ن نبا شند وبه جا نفشانی قیا م نما یند هر امری را فدای این مقصد اصلی کنند ودر سبیل این مبدا جلیل و امر قویم ازهر منصب و مقا می چشم پوشند … گنجینه حدود احکا م ص466اما راجع به لقاءالله صد ها آیه یعنی بیش از نیمی از قرآن آیه آمده که بیتر علما متوجه نمی شوند که منظورازلقا الله که درسوره سجده به آن اشاره میکند که ما به طرف او می رویم وبه دیدارش نائل می شویم ( منظور دیدارحضرت بهاءالله است ) درصورتی که درهمین آیه اشاره میکند که چشم هیچ انسانی قادربه دیدن خدا نیست منظور دیدن مظهرامرالهی است زیرا دراندیشه بها ئی لقا ذات الهی محال است حق غیب منیع لایدرک است درسوره صف آیه ۸ می فرما یند/ می خواهند نورخدا را ( بهاء = نور = بها ءالله = نورخدا ) به دها نها یشا ن خا موش کنند ولی خدا کا مل کننده نورخویش است اگرچه کا فران ( بندگان نا سپاس ) را نا خوش آید . و در پایان اینکه ایام و زما ن ادیا ن قد یمی گذ شته وهرچیزی فقط در زمان خودش خوب بوده و امروزآن روزها ی قدیمی نیست به نقل از جنا ب اشراق خا وری یکی ازدلیل ها ش اینه که امروزه لغات عبری را یهودیان در زبا ن روز مره استفا ده نمی کنند درمیان مسلمین هم لغا ت قد یمی قرآنی حتی برای خود اعراب ابدآ درمحا وره وتکلم دائر ومستمل نیست وآنرا بدلیل قدیمی بودن قابل استفا ده نمی دانند در پایان برای دوستانی که اهل پژوهش دربارهٔ فرق بین نبی و رسول هستند (البتّه دوستان به خوبی به آن پرداختهاند) خواندن این لینک را توصیه میکنم که به نظر من خوب به مطلب پرداخته و منابع خوبی را هم داراست و از سایر منابع دیگری که من دیدم مستدلتر است. http://masjedaliasghar.ir/?p=2420
2 thoughts on “چرا اسلام آخرین دین الهی نیست”
Comments are closed.
شاد باش ای عشق خوش سودای ما / ای طبیب جمله علت های ماتنها ، عشقی که خدا باشد موجد هیجانات خوب و تعقیرات روحی می شود و یاد او تنها طبیب همه دردها و امراض ماست ،بنابر این همواره شاد و با نشاط باش .
دوستان عزیز آیا میدانید نکته بسیار مهمی که مولوی آنرا بطور مکرر یاد کرده و از آن به اسم معشوق گمشده که همان اسم اعظم الهی است صبحت میدارد
آیا میدانید از آن
به اسم با ارزشترین چیزی که یک انسان همچون ناموس مقدس میداند یاد میکند
ای دوای نخوت و ناموس ما / ای تو افلاطون و جالینوس ما
ای تو که عشق توئی و دوا و شفای همه دردهای مایی ومثل آبرو و حیثیت و ناموس
برای ما مقدسی ، ما میدونیم که
تنها گمشده و طبیب ما تویی [ عشق در اینجا و بسیاری از موارد مثنوی کنایه از معشوق روحانی است . ]
همانطور که میدانید مثنوی و قرآن با لغت دستور امری آغاز میشود قرآن فرموده بخوان
ولی مثنوی چون برای تفسیر قرآن بوده میفرماید بشنو چون مولوی میدانست
به غیر از قرآن در تورات هم آمده که خدا انسان ها را به شکل خودش آفربده و در تورات به اسم رب الجنود و در انجیل پدر آسمانی و در قرآن نیز با اسم لقا الله آمده بنابر این تنها یک فرد وعده آمدن خودش را به کرات در آینده داده است و او همان خدا ست که صد در صد در قالب و شکل یک انسان ظاهر خواهد شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست / تو بمان ای آنکه جز تو پاک نیست
اگر این روزهای پر سوز و گداز سپری شد و عمر گذشت ، بگو ای عمر بگذر که از گذر تو هیچ باکی ندارم اما تو ای حضرت معشوق ( اشاره به،اسم اعظم الهی است و مراد از معشوق اینجاظهور حضرت بها،الله بود که از دید چشم ها و دید ها برای صد ها قرن مخفی بود و سالها مانند مهمترین راز پروردگارسینه به سینه نقل شد تا به زمان ظهور حضرت بها،الله رسید و پرده از این راز برداشته شد ) پس تو ای حضرت معشوق ، عنایات و الطافت همواره متوجه ما باشد که توئی پاک و منزه و همچون تو کسی منزه نیست .
– ارزش و اعتبار حیات از دید عاشق عارف ، نیل به حضرت معشوق است و حیاتی که عاری از طلب حقیقت باشد در نظر او هیچ ارزشی ندارد
من به هر جمعیتی نالان شدم / جفت بدحالان و خوش حالان شدم
من برای اینکه همدم و همرازی پیدا کنم و درد فراق را با او در میان بگذارم در میان هر جمعیتی حاضر شدم و ناله ها کردم ، هم با آنان که حالی نازل دارند حشر و نشر کردم و هم با آنان که حال عالی دارند .
– : مراد از «جمعیت» مجلس است و مستمعان دو قسم اند : خوش حال و بد حال . خوش حالآن کسی است که با استماع نغمه ، درِ معرفت و حضور به روی او گشوده گردد و بدحال کسی است که فسق و فجور در باطنش پیدا شود و یا محبت مال و جاه در طبیعت او هویدا گردد ( شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 5 ) . حکیم سبزواری معتقد است که چون انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات الهی است و صفت قهر و لطف را توامان دارد . پس با همگان اعم از صالح و طالح معاشرت کند ( شرح اسرار ، ص 11 ) .و همینطور فرماش نکنیم که قبلآ انسان کامل نبود لذا اقوام قومی و دینی هیشه از هم دوری میکردند لذا با آمدن حضرت بها،الله این فرمان از طرف خداوند نیز به بدین مضمون برای بهائیان آمد که چون آنها به بلوغ رسیده اند و انسان های کاملی هستند لذا باید با جان و دل و با روح و ریحان با کل اهل عالم معاشرت نمایند
LikeLike
پیروان دیانت یهود را قانع کرده اند که بعد از حضرت موسی پیامبری نخواهد بود.و آنکس که منظور این آیات است برای ترویج دیانت یهود مبعوث خواهد شد..پیشوایان دیانت مسیح هم اینگونه عمل کرده اند. با آنکه در موارد متعٌدد از کتاب مقدٌس از جمله
…آیه 27 فصل 16 و آیه 30 فصل 24 و آیه 31 فصل 25 انجیل متٌی و آسه 13 فصل 16 و آیه های 26 و 30 فصل 14 انجیل یوحنا و آیه 27 فصل 21 انجیل لوقا بصراحت از آمدن پیامبری بعد از مسیح سخن می گوید. همه این آیات را ندیده گرفته و به استناد آیه 35 فصل 24 انجیل متٌی می گوید”
آسمان و زمین زائل خواهند شد امٌا سخنان من زوال ندارد…
پیروان دیانت مسیح را قانع کرده اند که بعد از حضرت مسیح پیامبر دیگری ظاهر نخواهد شد و دیانت مسیحی آخرین دیانت خداوند است! و آنکه می آید برای ترویج دیانت مسیح می آید.
با توجه به ابن سوابق جای تعجب نیست که پیشوایان اسلام هم با نادیده گرفتن وعده های متعٌدد مندرج در قرآن مجید در باره ظهور بعد به مسلمانان اینگونه تلقین می کنند که حضرت محمد آخرین پیامبر و دیانت اسلام آخرین دیانت خداوند است و فیض هدایت الهی مقطوع شده است!.
دلیلی که در اثبات این مطلب می آورند متکی بر آیه 40 سوره احزاب در قرآن است که می فر ماید”
… ما کان محمدُ ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللٌه و خاتم النبیٌین و کان الله بکلٌشیئی علیماً …
محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی او رسول خدااست و خاتم نبی ها و خدا به همه چیز دانا است.
در این آیه ذکری از ختم رسالت نیست و معلوم نیست که پیشوایان اسلام بر اساس چه مبنا و شاهدی از کتب مقدسه ، رسالت و نبوت را معادل هم می دانند و به مسلمانان تلقین می کنند که چون حضرت محمد خاتم الانبیاء است ، پس خاتم الرُسل هم هست و بعد از او پیامبر دیگری مبعوث نخواهد شد؟.
.
LikeLike