جامعه مطبوعات ایران به سوک نشست

احمد احرار، روزنامه‌نگار صاحب‌سبکی با چشمان همه‌سونگر

جواد طالعی

مقاله نویسنده مهمان

۱۴۰۱/۱۰/۲۱۴۰۱ دی ۲, جمعه

با درگذشت احمد احرار جامعه مطبوعات ایران یکی از برجسته‌ترین چهره‌های خود را از دست داد. جواد طالعی، روزنامه‌نگار باسابقه، احرار را شخصیتی توصیف می‌کند با وسعت دیدی کم‌نظیر و همه‌سونگر در عرصه فرهنگ و سیاست.

تبلیغاتhttps://889e95e6bdb2a76a8bfca5c3dc8e1243.safeframe.googlesyndication.com/safeframe/1-0-40/html/container.html?n=0

احمد احرار، روزنامه‌نگار پیشکسوت
احمد احرار، روزنامه‌نگار پیشکسوت، در تبعید پاریس درگذشتعکس: zarebin

احمد احرار، روزنامه‌نگار سرشناس، پنجشنبه دوم دی‌ماه در سن ۸۸ سالگی در تبعید پاریس درگذشت.

آخرین سردبیر کیهان لندن در دوران انتشار چاپی آن، از خبرنگاری پارلمانی اطلاعات در سال ۱۳۳۲ تا پایان ماموریت خود در مقام سردبیری کیهان لندن در سال ۱۳۹۲ شصت سال از زندگی مطبوعاتی خود را با فراز و فرودهای بسیار سپری کرد. او در خانواده مطبوعات ایران به عنوان عضوی معتدل، آگاه، باهوش و همه‌فن‌حریف جایگاهی ویژه داشت. احرار از آن شخصیت‌های معتبری بود که حتی احترام منتقدان و مخالفان خود را برمی‌انگیخت.

احمد احرار که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی چشم بر جهان گشوده بود، در ۱۹ سالگی درست پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالیت حرفه‌ای خود را به عنوان خبرنگار پارلمانی روزنامه اطلاعات آغاز کرد.

در شرایط خاص پس از کودتا و در هنگامه دستگیری‌های گسترده و اعدام و تبعید بسیاری از رهبران و کادرهای حزب توده و جبهه ملی، حضور در مجلس شورای ملی به عنوان یک خبرنگار از یک‌سو به میانه‌روی و از سوی دیگر به تیزهوشی سیاسی ویژه‌ای نیاز داشت که احرار از همان زمان تا پایان عمر خود به آن شهرت داشت.

روزنامه‌نگار ادیب و داستان‌نویس

احمد احرار اندکی پس از آغاز فعالیت خود به عنوان خبرنگار نشان داد که از استعداد سرشاری در عرصه داستان‌نویسی و طنز برخوردار است. به این ترتیب به جایگاه روزنامه‌نگاری ادیب فراروئید که داستان‌هایش به عنوان پاورقی در نشریات متعدد موسسه اطلاعات خوانندگان پر و پا قرصی داشتند.

اژدها، مردی از جنگل، شاهزاده و عیار، بهار و خون و افیون، شاهین سپید، افسانه شجاعان و توفان و ایران در شمار داستان‌ها و پاورقی‌هایی هستند که احرار از خود به یادگار گذاشته است. این داستان‌های پرخواننده با نثری شیوا و روان نوشته شده‌اند و همین شیوایی یکی از دلایل مهم علاقه مردم به کار احرار بود. سلطه کم‌نظیر احرار بر ادبیات و امثال و حکم ایرانی به او کمک می کرد تا یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌های خود را با استفاده از ضرب‌المثل‌های مناسب و بجا به کارهایی مثال‌زدنی در سبک و سیاق زمان خود تبدیل کند.

در دوران جوانی احرار، روزنامه‌نگاران اغلب حتی در تهیه گزارش خبری از روش داستانی استفاده می‌کردند. روشی که بعدها منسوخ شد و نگارش مدرن پلکانی و تلگرافی جای آن را گرفت که جهانشمول است و امروز نیز در رسانه‌های حرفه‌ای به کار گرفته می‌شود.

احرار در عین حال که در نوشته‌های طنز و یادداشت‌های خود سبک داستانی را با طنز خاص خود در می‌آمیخت، نه تنها از تحولات تازه در شیوه نگارش خبر و مقاله غافل نماند، بلکه خود به یکی از مربیان این سبک نیز تبدیل شد.

احرار در دوران پاورقی‌نویسی

پاورقی‌نویسی، از دوران جوانی تا میانسالی احمد احرار، در رسانه‌های نوشتاری ایران رواج بسیار داشت. پاورقی‌نویسانی مثل مرتضی مشقق کاشانی، رسول ارونقی کرمانی، جواد فاضل، امیر عشیری، سبکتکین سالور، منوچهر مطیعی و دیگران داستان‌های پرهیجان و عامه‌پسند دنباله‌دار را در فصل‌هایی کوتاه چنان می‌نوشتند که هر فصل بتواند در یک شماره نشریه‌ای که با آن همکاری می‌کردند منتشر شود.

مهم‌ترین توانایی پاورقی‌نویسان هم‌نسل احرار این بود که داستان را درست در جایی قطع می‌کردند که به اوج رسیده بود و به این ترتیب خواننده با هیجان انتظار انتشار شماره بعدی نشریه را می‌کشید تا بفهمد سرنوشت قهرمانان داستان سرانجام به کجا می‌کشد. این انتظار گاه بیش از یک سال طول می‌کشید.

با این روش، پاورقی‌نویسان از دهه ۲۰ تا دهه ۵۰ خورشیدی یکی از مهم‌ترین تضمین‌کنندگان تیراژ رسانه‌های چاپی بودند و مدیران مطبوعات به همین دلیل از همکاری با آن‌ها استقبال می‌کردند.

پاورقی‌نویسان در عین حال در عادت دادن مردم عادی و جوانان به ادبیات داستانی نقش مهمی داشتند. جامعه روشنفکری ایران به طور معمول پاورقی‌ها و داستان‌های عامیانه را نمی‌پسندید و اغلب نویسندگان آن‌ها را سرزنش می‌کرد، فارغ از این که آن‌ها، در عمل مسیر گرایش جوانان را به ادبیات جدی هموار می‌کردند.

احمد احرار از چند سال پس از آغاز کار در اطلاعات، یکی از روزنامه‌نگاران پرآوازه در مطبوعات ایران بود و در سال های دهه ۵۰ به اوج رسید و تا عضویت شورای سردبیری روزنامه اطلاعات پیش رفت. در مدت حدود سی و پنج سالی که احرار با روزنامه اطلاعات همکاری می‌کرد، روزنامه‌نگاران معروفی چون تورج فرازمند، احمد بنی احمد، محمدحسین کردبچه و در آستانه انقلاب غلامحسین صالحیار سردبیری اطلاعات را که روزنامه‌ای محافظه‌کار و مورد علاقه افراد مسن شناخته می‌شد به عهده داشتند. احرار مورد احترام همه این سردبیران بود و آن‌ها از یادداشت‌ها و مقالات سیاسی او که در بسیاری موارد به چاشنی طنزی اثرگذار آمیخته بود استقبال می‌کردند.

دگرگونی ۵۷ و تبعید پاریس

نامه به یکصد سالگی خودم

Write a letter to your 100-year-old self. خیلی خوشحالم ای نامه را به تو مینویسم چقدر جالبه برای من که میتونم در یک سالگی به خودم نامه بنویسم می خوام بپرسم آیا توکل کردی که خوب میشی آیا کسی به تو کلیه داد خیلی نمیتونن از کلیه شون بگذرند اما تو از جونت گذشتی هورا…

مناظره در فیس بوک در مورد آیین بهائی

حضرت #مسیح می فرمایند که من با #اسم_جدید می آیم و بارها در #انجیل از نام های:#Glory_of_God, #Glory_of_Father and #Glory_of_Lordنام برده شده که همگی به معنی #بهاءالله می باشند.3- امام محمد باقر در حدیثی می‌فرمایند که اسم اعظم در دعای سحر و دعای ام داوود است. در لوح سحر، نوزده اسم به ترتیب نام برده…

از ختمیّت خاتم مقام این یوم ظاهر ومشهود “(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله ص۴۷)

اعـتـقـاد به موعود، در همه ادیان مطرح بوده و عقیده مشترک همه آنها به شمار مى آید؛ و هر دین و مکتبى به تناسب فرهنگ دینى و ملى خود از موعود آخرین به نامى یاد کرده است . بـر ایـن اساس ، در آیین بودایى او را ((بوداى پنجم )) و در آیین هندو، او…

اندکی پس از انتقال قدرت سیاسی از رژیم شاهنشاهی به جمهوری اسلامی پس از سال ۱۳۵۷ خورشیدی، خمینی شخصا مدیریت موسسه اطلاعات را به حجت‌الاسلام دعایی و سردبیری آن را به شمس آل‌احمد، برادر جلال آل‌احمد، سپرد که هیچ پیشینه‌ای در روزنامه‌نگاری نداشت.

رژیم نوظهور در حالی که در حرکتی تهاجمی و سریع روزنامه کیهان را از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای خالی و آیندگان را تعطیل کرده بود، با ورود افراد مورد اعتماد خمینی به اطلاعات امکان داد که روزنامه‌نگاران قدیمی و سرشناس چند سالی به کار خود در این روزنامه ادامه دهند تا کادرهای جدید و مورد اعتماد حکومت به تدریج جایگزین آن‌ها شوند. محمد حیدری، محمد ابراهیمیان، جواد مجابی، احمدرضا دریایی و دیگران قربانیان اطلاعات در سال‌های بعدی بودند.

احمد احرار که در این دوران هم‌سطح با سردبیر کار می کرد، یکی دیگر از قربانیان سیاست پاکسازی

تدریجی اطلاعات بود و ناگزیر جلای وطن کرد و تبعید پاریس را به جان خرید. او که در ایران هرگز با روزنامه کیهان، رقیب بزرگ اطلاعات، همکاری نکرده بود، در خارج از کشور به تیمی پیوست که زنده‌یاد دکتر مصطفی مصباح‌زاده، مدیر مسئول و صاحب امتیاز کیهان، برای راه‌اندازی “کیهان لندن” تشکیل داده بود.

احرار چند سال نخست در کیهان لندن با نام‌های “حکیم حق نظر” و “خیراندیش” مقالات آمیخته به طنزی می‌نوشت که خوانندگان بی‌شمار داشت و یکی از مهم‌ترین تضمین‌کنندگان فروش این روزنامه بود. ستون “پستچی” نیز که با هدف ایجاد ارتباط متقابل با خوانندگان این روزنامه به وسیله زنده‌یاد احرار راه‌اندازی شده بود، در شمار پرخواننده‌ترین ستون‌ها بود.

در سال ۱۳۸۲ پس از درگذشت هوشنگ وزیری، سردبیر وقت کیهان لندن، احمد احرار سردبیری این روزنامه را به عهده گرفت. او تا انتشار آخرین شماره کاغذی کیهان لندن در مرداد سال ۱۳۹۲ به رغم مشکلات شدید مالی به این مسئولیت ادامه داد. کیهان لندن اکنون تنها به صورت اینترنتی به سردبیری الهه بقراط انتشار می‌یابد.

احرار در کنار روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی، در تجربه خاطره‌نویسی و نگارش رمان‌های تاریخی نیز موفق بود. مهم‌ترین اثر باقی‌مانده از این روزنامه‌نگار صاحب‌سبک کتابی است که در عرصه تاریخ مطبوعات نگاشته و عنوان “دو قرن فراز و نشیب مطبوعات و سیاست در ایران” را بر پیشانی دارد.

در دو کتاب “بهار و خون و افیون” و “اژدها” نیز که پیش‌تر به صورت پاورقی و بعدها به صورت کتاب منتشر شده‌اند، احرار به آثار ویرانگر حکومت صفویان بر سرنوشت تلخ ایران پرداخته است.

تبعید و مهاجرت به روایت رنگ و بوم

زهرا حسن‌آبادی، پرستو فروهر، شهرام کریمی، نغمه رومی، داود سرفراز و مسعود سعد‌الدین، از هنرمندانی هستند که مسئله‌ تبعید و مهاجرت را در برخی از آثار خود بازتابانده‌اند. گالری پیوست، بخشی از این کارها را معرفی می‌کند.

عکس: Shahram Karimi

شهرام کریمی

عنوان این تابلو “ساحل” است. ساحل، دریا، افقی آبی که مرز آن با آسمان پیدا نیست، اغلب در آثار نوستالژیک کریمی “مکانی” است که نقاش را به مکث، به تفکر و به بازبینی یادهایش وا می‌دارد. شهرام کریمی، متولد شیراز است و از سال ۱۹۸۸ در آلمان زندگی می‌کند.

عکس: Shahram Karimi

چمدان، به عنوان نماد مهاجرت، رفتن، میهن… بارها دستمایه‌ کارهای هنری قرار گرفته است. تابلوی “چمدان” شهرام کریمی، نشانی از “توشه‌ راه” او را هم با خود به همراه دارد. عکسی یادگاری یا یادهایی که دل‌کندن و خداحافظی از آن‌ها ممکن نیست؟

عکس: Shahram Karimi

شهرام کریمی به این تابلو، عنوان “رویا” را داده است. در این کار، نمادهای آشنای اغلب آثار او هم حضور دارند؛ گذشته از مکان تفکربرانگیز همیشگی، گل‌سرخی که شابلون‌وار بر سینه‌ بوم نقش گرفته، گاو سرخی که گاهی، حتی نیم تنه بر صحنه نظارت می‌کند و چهره‌هایی که با خطوطی آشنا، فضای بومی و گذشته‌ نقاش را به ‌یاد او می‌آورند.

عکس: Shahram Karimi

اغلب چهره‌های تابلوهای شهرام کریمی، مانند این کار که عنوان “بدون تفسیر” را یدک می‌کشد، با خطوطی ساده و ابتدایی نقاشی شده‌اند. دنیای صمیمی و بومی این تابلوها، چنین ایجاب می‌کند که تکنیک در خدمت بیان واقعیت‌ها به‌کار گرفته شود و نه تزیین و آرایش چهره‌ها. این آثار در نمايشگاه‌های متعدد انفرادی و گروهی‌ای که نقاش در آن‌ها شرکت کرده، در شيراز، تهران، کلن، استانبول، بازل و نيويورک به نمایش درآمده است.

عکس: Shahram Karimi

مسعود سعدالدین

مسعود سعدالدین، نقاش موقعیت‌های عادی است. در این کارها، انسان‌ها‌در نقش‌های واقعی خود حضور دارند و تصویری آشنا از زندگی را به بیننده نشان می‌دهند. در این تابلو که “شاعر” عنوان دارد، هنرمند/شاعر در حال خلق جهانی از جنس نور و شفافیت است.

عکس: Masoud Sadedin

با آن که ابعاد تابلوهای سعدالدین اغلب از یک متر مربع کمتر نیست (مانند این تابلو با ابعاد ۱۵۰x ۱۸۰ با عنوان We Are Open)، با این حال به‌نظر می‌رسد که فضای آن برای نقاش کافی نیست. از این رو اغلب اجزای تابلو، با این که در سطح‌های متفاوت به تصویر کشیده شده‌اند، چارچوب بوم را می‌شکنند و به هستی‌ای بی‌‌انتها می‌پیوندند.

عکس: Masoud Sadedin

مسعود سعدالدین، اهل سمنان است و از سال ۱۳۶۵ در آلمان زندگی می‌کند. اوهنرآموخته‌ دانشکده‌ هنرهای زیبای تهران است. چهره‌ و تن‌برهنه‌ مردان قوی و سالم، که می‌توانند به عنوان نیروی کار مهاجر تلقی شوند، اغلب دستمایه‌ کارهای او را می‌سازند. او تا به‌حال در نمایشگاه‌های فردی و گروهی بسیاری در ایران و آلمان شرکت داشته است.

با آن که اغلب آثار مسعود سعدالدین، ابعاد عظیمی دارند، با این‌حال موتیف‌های تابلوها‌، با تکنیکی قوی و دقتی مینیاتوری نقاشی شده‌اند؛ مانند این تابلو با عنوان “ما نمی‌ترسیم”.

عکس: Elahe Helbig

پرستو فروهر

«ببین چیزی که من از دست داده‌ام، تا چه اندازه زیبا و اغواکننده است.» پرستو فروهر، این جمله را در یادداشتی بر نمایشگاه خود نوشته است که عنوان آن “رفتن” است. او در این کار تنها بر زیبایی حروف و واژه‌های فارسی تاکید می‌کند؛ کلمه‌هایی که معنایی ندارند و با انحناها، خط‌های کشیده و درهم‌تنیدگی‌های رنگین خود با بیننده سخن می‌گویند.

عکس: Parastou Forouhar

نمایشگاه “رفتن” در سال ۲۰۰۲ در شهر بن برپا شد. فروهر، اغلب در آثار خود از عناصر سنتی، نمادها و پارچه‌های عزاداری استفاده می‌کند و می‌کوشد با الهام از سبک نقاشی مینیاتورهای ایرانی، قهر و خشونت دستگاه‌های دولتی را به تصویر بکشد.

عکس: Parastou Forouhar

پرستو فروهر، فارغ‌التحصیل رشته‌ هنر از دانشگاه تهران است و از ۱۳۷۰ در آلمان زندگی و کار می‌کند. او هم‌چنین فوق‌لیسانس مدرسه‌ عالی هنر اوفن‌باخ هم هست. فروهر می‌گوید که ابتدا درمهاجرت زیبایی “خط فارسی” را کشف کرده است.

عکس: DW/Shahryar Ahadi

نغمه رومی

“حروف الفبا”، عنوان تابلویی که می‌بینید، از نگاه هنرمند ایرانی نغمه رومی به این شکل است؛ شبیه به موجوداتی غیرواقعی، کنجکاو، پر تحرک، جستجوگر و به‌گونه‌ای درمان‌ناپذیر ساده و ابتدایی؛ حروف فارسی با الهام از هنرمند اسپانیایی، خوان میرو.

عکس: Naghmeh Roomi

تابلوی “تکامل”، از رومی، تفسیر تصویری این جمله از ویکتور هوگوست که می‌گفت: «تبعید، زندگی است.» و تاییدی بر این تعریف که رنگ، جزء جدایی‌ناپذیر القای مفهوم در نقاشی است.

عکس: Naghmeh Roomi

نغمه رومی با رنگ‌های قوی و خیره‌کننده، به تصویرهای انتزاعی خود جان می‌بخشد؛ از جمله به این کار که “چشمان پرنده” نام دارد. حتی مجسمه‌های غیرمتعارف و زاده‌ تخیل رومی هم بدون رنگ، کمتر تاثیرگذارند.

عکس: Naghmeh Roomi

نغمه رومی، در سال ۱۹۶۸ در تهران به دنیا آمده و از سال ۱۹۹۵ که به آلمان مهاجرت کرده است، در چندین نمایشگاه گروهی و فردی نیز شرکت داشته است. او می‌گوید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: «من با رنگ و فرم از تصوراتم با مخاطبینم صحبت می‌کنم.» مانند این کار که “ماسک” عنوان دارد و شرح‌حال مهاجرانی است که هویت اصلی خود را پشت ماسکی رنگین پنهان می‌کنند.

عکس: Naghmeh Roomi

زهرا حسن‌آبادی

زهرا حسن‌آبادی فعالیت هنری خود را در آلمان با مجموعه‌ای از آبرنگ‌های متفاوت با عنوان “دگرگونی” آغاز کرده است. او ولی چندی است که به کارهای انتزاعی و چیدمان‌های مبتکرانه با استفاده از لوازم و وسایل کهنه و مستعمل روی آورده است. “بهشت”، عنوان اثری است که شیشه، پارچه و پنبه جزییات اصلی آن را تشکیل می‌دهد.

عکس: Zahra Hassanabadi

“حسرت۳”، عنوان این کار است که از وصل کردن صدها کارت تلفن به یکدیگر ساخته شده است. حسن‌آبادی از این کارت‌ها در سال‌های نخست مهاجرت خود به آلمان برای تماس با خانواده و نزديکانش در ايران استفاده کر‌ده است. کارت‌‌ها که با الياف گياهی به هم وصل شده‌اند، درازا و اندازه‌ فرش‌های کناره‌ ایرانی را تداعی می‌کنند.

عکس: Zahra Hassanabadi

در سری “نسل‌ها”ی زهرا حسن‌آبادی، پارچه و نشانه‌های شخصی، نقش القای شناسه‌های نسل‌ها را به عهده دارند. “چهار نسل” از نامه‌ها، دست‌نوشته‌ها و نقاشی‌های کودکانه‌ چهار نسل از ایرانیان مهاجر مقیم آلمان که با نخ‌ها و روبان‌های پهن به یکدیگر دوخته شده‌اند، تشکیل می‌‌شود.

عکس: Zahra Hassanabadi

زهرا حسن‌آبادی، اهل شیراز است و از سال ۲۰۰۱ در آلمان کار و زندگی می‌کند. اثری که می‌بینید، بخش دیگری از کار “چهار نسل” است.

عکس: Zahra Hassanabadi

داود سرفراز

این تابلو از داود سرفراز “انسان و جهان” عنوان دارد. او معتقد است که “انسان برای خلق اثر نیازمند به فهم آزادین است و فرق نمی‌کند در کجای جهان ایستاده باشد. من هرگز نتوانسته‌ام هنری را تحت نام هنر غربت بپذیرم.”

عکس: Davoud Sarfaraz

داود سرفراز، در تابلوی “یک تنگ بلور طبیعت” می‌کوشد به وحدت انسان با طبیعت دست یابد . کشف و شهودی که با رنگ آبی و گردش‌های نرم‌ قلم ‌مو و شعری سپید همراه است: «… و من که حذف فاصله‌ام…»

عکس: Davoud Sarfaraz

“زمین و آسمان” از داود سرفراز، دنیای پر رمز و رازی را به تصویر می‌کشد که در آن ذهنيت سورئاليستی هنرمند، با کمک رنگ‌های روشن و تیره که گاه در کنار هم و گاه درهم ترکیب و تنیده‌شده‌اند، حرف اول و آخر را می‌زنند.

عکس: Davoud Sarfaraz

داود سرفراز تابلوی “کویر، رویا می‌بیند” را در سال ۲۰۰۶ نقاشی کرده است. او از شرایط خود در این سال‌ها می‌نویسد:«من موفق شدم به خودم وصل شوم و به سرچشمه‌ امید برسم… من فهمیدم که چگونه می‌شود سنگینی‌هایم را حتی به وسیله‌ی رنگ بیرون بریزم. در این دوره برای ساختن رنگ ذهنی‌ام که نوعی آبی تیره بود، شاید نیازمند ترکیب ده ـ دوازده رنگ بودم. بایستی آنی می‌شد که دردهایم را به آرامش می‌رساند.»

عکس: Davoud Sarfaraz

داود سرفراز، هنرآموخته‌ دانشكده‌ی هنرهای زيبای تهران است و زير نظر استادانی چون هانيبال الخاص و رويين پاكباز آموزش ديده است. او از سال ۱۹۸۶ در آلمان زندگی می‌کند و در سال‌های گذشته در چند نمايشگاه فردی و گروهی در آلمان شركت كرده است.

و با آموزش درست کردن لینگ در در گوگول شما را به خدای بزرگ می سپاریم