بیماریهای کلیوی قاتل خاموشی هستند که کیفیت زندگی را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر خود قرار میدهد. بیماری کلیوی…
امروز صدمین سالروز مخترع دستگاه دیالیز (کلیه مصنوعی) است. مرگ دردناک یک بیمار کلیوی موجب شد که ویلم یوهان کولف،…
منظور از شیطان همین آخوندها هستند اسلام ناب پشمکی بهترین نوع اسلام، اسلام ناب پشمکی است هم خوشمزه است و…
جادههای سخت و پرپیچ اغلب به زیباترین مقاصد میرسند. هنوز بهترین رخداد زندگیات به وقوع نپیوسته است. منتظر باش. کرم…
آیا دوربین های مداربسته ، اسیدپاش ها را ندید؟ یکی از مردم می پرسد: دوربین ها اسید پاش ها را پیدا…
مصداق حكايت ما و ابليس مانند حكايت دنياي اسلام با بهائیان است. دنياي اسلام وهمه گشورهای شيعه نشین همان تصويري را از آیین بهائی ارائه ميدهند كه از ابليس ارائه داده ميشود. چرا چنين اتفاقي افتاده ؟ دليلش همان چيزي است كه #سعدي به آن اشاره ميكند: «قلم در كف دشمن است»
قدرت رسانهاي شرق چهرهاي از ماكشيده و بر در ايوان خويش آويخته، دژم روي و سياه. آدمياني هم كه مدام به اين چهره چشم دوختهاند وقتي با اسم بهائی برخورد ميكنند گويي با جن و ابليس روبهرو شدهاند. در همين فرايند بازنمايي رسانهاي است كه علمای فاسد مساوي با اسلام قرار ميگيرند و يا مثل هفتههاي اخير سعي مي کنند آنرا فرقه بنامند و یا به اسرائیل ربط دهند. متأسفانه با وجود همه تلاشهاي اخير در حوزه رسانهسازي بينالمللي، قلم و رسانه همچنان در كف آنان است و ما تنها چشم اميد داريم كه يكيشان از سر اتفاق خوابي ببيند و چهره متفاوت ما متعجبش سازد.
مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته است مقصود اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷
در مثل مناقشه نیست ، خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته است مقصود اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷
در مثل مناقشه نیست ، خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است بیشتر بدانید 👎
حضرت عبدالبها، فرموده اند : جمیع کمالات و فضائل صفت انسان است و جمیع رذائل صفت انسان . و همچنین تفاوت بین افراد نوع انسانرا ملاحظه نمائید که حضرت مسیح در صورت بشر بود و قیافا در صورت بشر حضرت موسی انسان بود و فرعون انسان هابیل انسان بود و قابیل انسان جمال مبارک انسان بود یحیی انسان اینست که گفته میشود انسان آیت کبرای الهی است یعنی کتاب تکوین است زیرا جمیع اسرار کائنات در انسان موجود است . پس اگر در ظلّ تربیت مربّی حقیقی بیفتد و تربیت شود جوهر الجواهر گردد نور الانوار شود روح الارواح گردد مرکز سنوحات رحمانیّه شود مصدر صفات روحانیّه گردد مشرق انوار ملکوتی شود مهبط الهامات ربّانی گردد و اگر چنانچه محروم بماند مظهر صفات شیطانی گردد جامع رذائل حیوانی شود مصدر شؤون ظلمانی گردد . اینست حکمت بعثت انبیا بجهت تربیت بشر تا این زغال سنگ دانه الماس شود و این شجر بی ثمر پیوند گردد و میوه ای در نهایت حلاوت و لطافت بخشد . و چون باشرف مقامات عالم انسانی رسد آن وقت دیگر ترقّی در مراتب کمالات دارد نه در رتبه زیرا مراتب منتهی شود لکن کمالات الهیّه
معنی شیطان
مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را…
فتح بخارا
، وقتی #چنگیز_خان #بخارا را فتح کرد ، هیچ حرمتی برای مسلمانان قائل نشد و با اسب به مسجد جامع شهر وارد شد . دیگر مغولان ، به دنبال او با اسب و یراق در مسجد منزل کردند و در آنجا بساط میگساری و عیش و طرب فراهم آوردند . صندوقهای قرآن را نیز از…
بحران بی معنایی
بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته…
رستم یلی بود در سیستان
همانطور که میدانید رستم یلی بود در سیستان که خدابیامرز فردوسی کردش رستم دستان. ضمن تشکر از آن مرحوم گرامی که در آن زمان، بیشتر از مسئولان فعلی مملکت به استان ما توجه داشت، آرزو میکنم که ایکاش رستم یک امامزاده بود. شعرش هم میشد: که رستم ملایی بود در سیستان من او را کردم…
نامه به یکصد سالگی خودم
Write a letter to your 100-year-old self. خیلی خوشحالم ای نامه را به تو مینویسم چقدر جالبه برای من که میتونم در یک سالگی به خودم نامه بنویسم می خوام بپرسم آیا توکل کردی که خوب میشی آیا کسی به تو کلیه داد خیلی نمیتونن از کلیه شون بگذرند اما تو از جونت گذشتی هورا…
مناظره در فیس بوک در مورد آیین بهائی
حضرت #مسیح می فرمایند که من با #اسم_جدید می آیم و بارها در #انجیل از نام های:#Glory_of_God, #Glory_of_Father and #Glory_of_Lordنام برده شده که همگی به معنی #بهاءالله می باشند.3- امام محمد باقر در حدیثی میفرمایند که اسم اعظم در دعای سحر و دعای ام داوود است. در لوح سحر، نوزده اسم به ترتیب نام برده…
از ختمیّت خاتم مقام این یوم ظاهر ومشهود “(منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله ص۴۷)
اعـتـقـاد به موعود، در همه ادیان مطرح بوده و عقیده مشترک همه آنها به شمار مى آید؛ و هر دین و مکتبى به تناسب فرهنگ دینى و ملى خود از موعود آخرین به نامى یاد کرده است . بـر ایـن اساس ، در آیین بودایى او را ((بوداى پنجم )) و در آیین هندو، او…
در ادبیات عرفانی منظور از کلمه لیلا ،خدا است. یعنی اگر لیلی یکی از مخلوقات خداوند است و اینگونه مجنون را دیوانه می کند، پس خالق او چه صفاتی دارد؟ یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
گل صد برگ گلی است که گلبرگهای بسیار داشته باشد و نام آلبومی است که به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایهٔ بیات زند، در سال ۱۳۶۰ به صورت گروهنوازی سهتار، به سرپرستی و تنظیم جلال ذوالفنون و با آواز شهرام ناظری با گرایش موسیقی عرفانی ایران عرضه شد گذرزمان اثر گذاریش را نشان داد. کنار هم قرار گرفتنِ شهرام ناظری و جلال ذوالفنون توانست مسیری تازه در موسیقی ایران باز کند. این آلبوم برخوردی متفاوت با ساز سهتار دارد که تا پیش از این نمونهای در موسیقی ایران نداشت. در آلبوم «گل صد برگ» شاید برای نخستین بار در یک قطعه شعر کولاژ میشود.
در تصنیف «الا یا ایها ساقی» از شعر حافظ و از شعر مولانا استفاده شده است. بیشتر بخوانید شهرام ناظری: ما تنها هستیم / درویشی: آثار کیخسرو معنی، عمق و لطافت دارند همهی این نکات و بسیاری نکات دیگر باعث میشود که «گل صد برگ» پس از گذشت 37 سال از انتشارش همچنان شنیدنی و تاثیرگذار باشد. تصنیف الا یا ایها الساقی شعر از مولوی و حافظ دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها متن قطعه ضربی از مولوی چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قُلزُم پرخون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون انتهای پیام/ واژه های کاربردی مرتبط موسیقی شهرام ناظری https://tn.ai/1907187
بیشتر بخوان” / ارتباط شهرام ناظری با صداوسیما برقرار است شهرام ناظری: تقاضای برگزاری کنسرت در ورزشگاه آزادی را نوشتهام / کامکار: حرف پسر شجریان نشدنی است جلیل عندلیبی: شهرام ناظری به من کملطفی کرد X درباره ما ارتباط با ما آخرین اخبار | آرشیو اخبار پیوندها بازار پربینندهترین اخبار قیمت ارز و طلا لیگ ایران و جهان ما را دنبال کنید: #Taizzمعرفیکننده آوازهای دراماتیک ناظری / تنظیمهای مینیمال ذوالفنون میدیا فرجنژاد آهنگساز و نوازنده تار و سهتار درباره آلبوم «گل صد برگ» یادداشتی نوشته و آن را در اختیار خبرنگار موسیقی خبرگزاری تسنیم قرار داده است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانید: این آلبوم از چند وجه قابل بررسی است، ابتدا باید درباره موسیقیاش صبحت کرد. اینکه این موسیقی در زمان خودش چه ویژگیهایی داشته است. «گل صد برگ» موسیقیِ ملودیک دارد و نه تنظیم بر مبنای هارمونیِ موسیقی غربی. آنچه در این آلبوم میشنویم کاملا موسیقی سنتی ایرانی است. خاصیت موسیقی سنتی ایرانی این است که ملودیهایش در ذهن میماند. تک تک ملودیهای این موسیقی ریشه در فرهنگ ایران دارند. این پتانسیل، قدرتی از پیش داشته را به آهنگساز و خواننده میدهد که حتی قبل از شروع ساخت اثر بخشی از این تاثیرگذاری را داشته باشد. در کل قطعههایی که در آلبوم «گل صد برگ» میشنویم، اصول موسیقی سنتی را در خود دارد. از نظر آنچه به عنوان ارکستراسیون میشناسیم، در زمان خودش اثری پیشرو بوده است. اثری که بر گروهنوازی سهتار و سازهای کوبهای استوار باشد، هیچ مابهازایی در گذشته برایش وجود نداشته است. پس با پذیرش این نکته که موسیقیِ این اثر سنتی است، باید بپذیریم که از نظر تنظیم، موسیقی منحصر به فردی نسبت به آثار دوران خودش دارد. این آلبوم اثری پیشرو در برخورد با ساز سهتار است. نکته مهم دیگر اینکه؛ در این آلبوم هیچ سازی به جز سازهای موسیقی ایرانی وجود ندارد. در آن زمان استفاده از سازهایی مانند ویلن و پیانو در موسیقی ایرانی رایج بوده است. به هر حال موسیقی آن دوران تاثیرگرفته از موسیقی گلها بوده و استفاده از سازهای غربی امری عادی به شمار میرفته است. یکی از ویژگیهای «گل صد برگ» و آثارِ مشابهاش این است که ملودیهای آنها در ذهن مخاطب ماندگار است. باید بپذیریم که موسیقی گلها از ریتم به مفهومِ بعد از انقلاب عاری بود و سازهای ایرانی جایگاهشان را در ارکسترنوازی از دست داده بودند. مثلا اگر موسیقی گلها را بررسی کنید، شاید اثری را پیدا نکنید که دف در آن به کار گرفته شده باشد، اما پس از انقلاب دف جایگاه مهمی در موسیقی ایرانی به دست میآورد. بیشتر بخوانید درباره آوازهای آقای ناظری در آن دوران باید پروندهای مجزا تشکیل داد و ساعتها دربارهاش صحبت کرد. باید به این نکات پرداخت که چرا آقای ناظری مجزا از هر خوانندهای بررسی میشود. باید به این پرسش پاسخ داد که چرا آقای ناظری با کسی مانند شجریان مقایسه میشود و اینکه اصلا این قیاس درست است یا خیر. من در اینجا کاری با این مسائل ندارم. آنچه دربارهاش صحبت میکنم ویژگیهای آوازی آقای ناظری در آلبوم «گل صد برگ» است. ویژگی اول ملودی پروری و اهمیت دادن به خط ملودی است. اگر این آلبوم را خوب بشنوید؛ میبینید که حتی آوازها هم گردش ملودیک دارند و به گوش مخاطب ایرانی آشناست. استفاده کردن از گوشههای موسیقی ایرانی این حُسن را دارد که پیش از اجرا تضمین تاثیرگذاری را دارید. آقای ناظری از این حُسن به بهترین شکل استفاده کرده است. نکته بعدی ریتم متفاوت آوازهاست. یعنی ریتم آوازهای این آلبوم با آوازهای خوانندگانِ قبل از انقلاب متفاوت است. پیش از انقلاب آوازهای خوانندگان ریتم کُندی داشت و علتش هم شیوه متفاوت زندگی در آن زمان بود. اما در آوازهای آلبوم «گل صد برگ» ریتم تندتر شده است. نکته دیگر اجرای دراماتیک آوازها و قصهگویی است. آقای ناظری به صورتی کاملا واضح تلاش میکند که در این آلبوم مبنای قصهگو بودن را برای خودش قرار دهد و ژانری از آواز را ارائه میدهد که به جرات منحصر به خودِ ایشان است. شاید برخی از خوانندگان موسیقی پاپ در آن دوران دارای این توانایی بودند که قصه بگویند و ما به عنوان مخاطب قصهشان را باور کنیم. نکته مهم تمام آلبومهایی که با آوازهای آقای ناظری در آن دوران منتشر شد، این جنس از آوازهای دراماتیک است. بیشتر بخوانید نکته مهم دیگر کارکرد اجتماعیِ آلبوم «گل صد برگ» است. این آلبوم ساخته شد و به طرز عجیبی با روحیه مردم زمان خودش سنخیت داشت. آن زمان انقلاب رخ داده بود و جنگ هم گریبان مردم را گرفته بود. مدتها بود که موسیقی در کشور رونق نداشت و درِ شرکتهای تولید کننده کاست به روی خیلیها بسته بود. اما این اثر با انتشارش توانست موفق باشد و علتش هم همخوانی با روحیه مردمان آن زمان بود. به مخاطب اجازه داده بود که به فضای موسیقی آن زمان نزدیک شود. این کار را با تنظیمهای مینیمال در قطعهها کرده بود. مخاطبی که این اثر را میشنود، احساس میکند که در محفل اجرا کنندگان این اثر نشسته و حاضر است. در آن زمان آثاری که منتشر میشد، تنظیمی مینیمال نداشتند اما «گل صد برگ» با تنظیمی مینیمال توانست به موفقیت برسد. آوازهایی متفاوت با روند آوازهای کلاسیک / تاثیر ذوالفنون را فراموش نکنیم علیرضا میرعلینقی روزنامهنگار و پژوهشگر عرصه موسیقی است. او هم در گفتوگویی تلفنی به بیان دیدگاههایش درباره آلبوم «گل صد برگ» پرداخته است. متن صحبتهای میرعلینقی را در ادامه میخوانید: عبادی ساز سهتار را در مقام سولیست مطرح کرد. اما در آلبوم «گل صد برگ» برای نخستین بار سهتار در مقام گروهنوازی به کار گرفته شد. برخی میگویند این آلبوم «موسیقی عرفانی» است، در حالی که ما ژانری به نام موسیقی عرفانی نداریم. در غرب ایران ژانری به نام موسیقی خانقاهی هست که آلبوم «گل صد برگ» در این ژانر قرار میگیرد. بیشتر بخوانید
«گل صدبرگ» آلبوم مهمی است که در شرایطی حساس منتشر شد. روزگاری که مردم خسته از تنشهای جنگ بودند و به آرامش نیاز داشتند، «گل صد برگ» منتشر شد. برای این اثر مایه «بیات ترک» انتخاب شده بود که حالت آرامش معنویِ خاصی دارد. با اینکه کل این آلبوم در مایه «بیات ترک» اجرا میشود اما روند شعر و آواز و سازها جوری طراحی شده که شنونده را دچار یکنواختی نکند. اشعاری که در این اثر انتخاب شده صوفیانه هستند و تاثیر تسکین دهندهای دارند. در سالهای بعد و در ادامه همین روند، آلبوم «آتش در نیستان» هم منتشر شد که از نظر درونی پرشور و حالتر بود. آن زمان وضعیت اجتماعی به گونهای بود که در فضای موسیقی کشور خلای وجود داشت و تقریبا هیچ اثر تازهای منتشر نمیشد. اما آلبومهای «گل صد برگ» و «بیداد» با انتشارشان در آن روزگار درخشش بسیاری داشتند. شاهکار آقای ناظری در «گل صد برگ» متنوع خواندن یک اثر تک مایه است. لحنهای ناظری درونی است. ناظری از معدود خوانندگانی است که با تنوع لحن در خواندنش، یک مایهی ثابت را متنوع میکند. اجرای آوازهای ناظری در آلبوم «گل صد برگ» متفاوت با روند کلاسیک آوازی ایرانی است و در عین حال ریشههای سنتی و آموزشهای قویِ ناظری در آن هست. در بررسی این آلبوم نباید نقش جلال ذوالفنوی را فراموش کرد. ذهنیت ایرانیان خواننده محور و شعر محور است و بیشتر بر روی خواننده تاکید دارند اما سهم مهم و سرنوشتساز ذوالفنون در انتخاب قطعهها و ساختن تصنیفها و رهبری که در زمینه اجرای گروهنوازیهای سهتار داشته؛ بسیار استادانه است. بیشتر بخوانید تکتکِ نوازندگانی که در این آلبوم سهتار نواختهاند به مرحلهای از پختگی رسیدهاند. کاوه دلیرآذر بود که نمیدانم الان کجاست. رضا قاسمی است که یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان ایرانی در فرانسه است. امیرهوشنگ اردلان است که تمرکز را روی هنرهای دیگر گذاشت. به هر روی آلبوم «گل صد برگ» در زمان انتشارش بسیار تاثیرگذار بود. کاش گرمای آن زمان در یکی از آلبومهای امروز هم بود. آلبومهای آن زمان حال خوبی داشتند. الان آلبومها از نظر فنی شستهرفتهاند اما حال موسیقی شان را از دست دادهاند. در کل آلبوم «گل صد برگ» اثری بود برای تسکینِ خاطر مردمانی که از سالها جنگ و تنش خسته شده بودند و به راستی که این آلبوم وظیفهاش را به درستی انجام داد. معرفی آلبوم «گل صد برگ» «گل صد برگ» در سال 1360 و به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایه «بیات ترک» منتشر شد. این آلبوم به صورت گروهنوازی و به سرپرستی جلال ذوالفنون اجرا شده و شهرام ناظری خواننده این اثر است. در این آلبوم جلال ذوالفنون، رضا قاسمی، محمدحسن مهدیان، کاوه دلیرآذر و امیر هوشنگ اردلان سهتار نواختهاند و نوازندگی دف هم برعهدهی بیژن کامکار بوده است. در ادامه عنوان قطعههای و متن شعرهایِ اجرا شده در آلبوم «گل صد برگ» را میخوانید: مقدمهچاووشی شعر از عطار نیشابوری عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهی دردی به دست سر به بازار قلندر بر نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست پردهی پندار میباید درید توبهی زهاد میباید شکست وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پایبست متن تصنیف درس سحر از حافظ ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم متن ساز و آواز از مولوی همزبانی خویشی و پیوندی است یار با نامحرمان چون بندی است ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست متن تصنیف اندک اندک از مولوی اندک اندک جمع مستان میرسند اندک اندک می پرستان میرسند دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان میرسند اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان میرسند سر خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان با آب دستان می رسند ساز و آواز شعر از مولوی دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد سر من مست جمالت دل من دام خیالت گهر دیده نثار کف دریای تو دارد ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد گل صد برگ به پیشت فروریخت ز خجلت که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد خمش ای عاشق مجنون به مگو شعر و بخور خون که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد تصنیف الا یا ایها الساقی شعر از مولوی و حافظ دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها متن قطعه ضربی از مولوی چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قُلزُم پرخون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون انتهای پیام/ واژه های کاربردی مرتبط موسیقی شهرام ناظری
https://tn.ai/1907187 بیشتر بخوانید… موسیقی در تلویزیون|”دورهمی” و “خندوانه” تذکر گرفتند / ارتباط شهرام ناظری با صداوسیما برقرار است شهرام ناظری: تقاضای برگزاری کنسرت در ورزشگاه آزادی را نوشتهام / کامکار: حرف پسر شجریان نشدنی است جلیل عندلیبی: شهرام ناظری به من کملطفی کرد
میدیا فرجنژاد آهنگساز و نوازنده تار و سهتار درباره آلبوم «گل صد برگ» یادداشتی نوشته و آن را در اختیار خبرنگار موسیقی
خبرگزاری تسنیم قرار داده است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانید:
این آلبوم از چند وجه قابل بررسی است، ابتدا باید درباره موسیقیاش صبحت کرد. اینکه این موسیقی در زمان خودش چه ویژگیهایی داشته است. «گل صد برگ» موسیقیِ ملودیک دارد و نه تنظیم بر مبنای هارمونیِ موسیقی غربی. آنچه در این آلبوم میشنویم کاملا موسیقی سنتی ایرانی است. خاصیت موسیقی سنتی ایرانی این است که ملودیهایش در ذهن میماند. تک تک ملودیهای این موسیقی ریشه در فرهنگ ایران دارند. این پتانسیل، قدرتی از پیش داشته را به آهنگساز و خواننده میدهد که حتی قبل از شروع ساخت اثر بخشی از این تاثیرگذاری را داشته باشد. در کل قطعههایی که در آلبوم «گل صد برگ» میشنویم، اصول موسیقی سنتی را در خود دارد.
از نظر آنچه به عنوان ارکستراسیون میشناسیم، در زمان خودش اثری پیشرو بوده است. اثری که بر گروهنوازی سهتار و سازهای کوبهای استوار باشد، هیچ مابهازایی در گذشته برایش وجود نداشته است.
پس با پذیرش این نکته که موسیقیِ این اثر سنتی است، باید بپذیریم که از نظر تنظیم، موسیقی منحصر به فردی نسبت به آثار دوران خودش دارد. این آلبوم اثری پیشرو در برخورد با ساز سهتار است.
نکته مهم دیگر اینکه؛ در این آلبوم هیچ سازی به جز سازهای موسیقی ایرانی وجود ندارد. در آن زمان استفاده از سازهایی مانند ویلن و پیانو در موسیقی ایرانی رایج بوده است. به هر حال موسیقی آن دوران تاثیرگرفته از موسیقی گلها بوده و استفاده از سازهای غربی امری عادی به شمار میرفته است.
یکی از ویژگیهای «گل صد برگ» و آثارِ مشابهاش این است که ملودیهای آنها در ذهن مخاطب ماندگار است. باید بپذیریم که موسیقی گلها از ریتم به مفهومِ بعد از انقلاب عاری بود و سازهای ایرانی جایگاهشان را در ارکسترنوازی از دست داده بودند. مثلا اگر موسیقی گلها را بررسی کنید، شاید اثری را پیدا نکنید که دف در آن به کار گرفته شده باشد، اما پس از انقلاب دف جایگاه مهمی در موسیقی ایرانی به دست میآورد.
بیشتر بخوانید
درباره آوازهای آقای ناظری در آن دوران باید پروندهای مجزا تشکیل داد و ساعتها دربارهاش صحبت کرد. باید به این نکات پرداخت که چرا آقای ناظری مجزا از هر خوانندهای بررسی میشود. باید به این پرسش پاسخ داد که چرا آقای ناظری با کسی مانند شجریان مقایسه میشود و اینکه اصلا این قیاس درست است یا خیر.
من در اینجا کاری با این مسائل ندارم. آنچه دربارهاش صحبت میکنم ویژگیهای آوازی آقای ناظری در آلبوم «گل صد برگ» است.
ویژگی اول ملودی پروری و اهمیت دادن به خط ملودی است. اگر این آلبوم را خوب بشنوید؛ میبینید که حتی آوازها هم گردش ملودیک دارند و به گوش مخاطب ایرانی آشناست. استفاده کردن از گوشههای موسیقی ایرانی این حُسن را دارد که پیش از اجرا تضمین تاثیرگذاری را دارید. آقای ناظری از این حُسن به بهترین شکل استفاده کرده است.
نکته بعدی ریتم متفاوت آوازهاست. یعنی ریتم آوازهای این آلبوم با آوازهای خوانندگانِ قبل از انقلاب متفاوت است. پیش از انقلاب آوازهای خوانندگان ریتم کُندی داشت و علتش هم شیوه متفاوت زندگی در آن زمان بود. اما در آوازهای آلبوم «گل صد برگ» ریتم تندتر شده است.
نکته دیگر اجرای دراماتیک آوازها و قصهگویی است. آقای ناظری به صورتی کاملا واضح تلاش میکند که در این آلبوم مبنای قصهگو بودن را برای خودش قرار دهد و ژانری از آواز را ارائه میدهد که به جرات منحصر به خودِ ایشان است. شاید برخی از خوانندگان موسیقی پاپ در آن دوران دارای این توانایی بودند که قصه بگویند و ما به عنوان مخاطب قصهشان را باور کنیم.
نکته مهم تمام آلبومهایی که با آوازهای آقای ناظری در آن دوران منتشر شد، این جنس از آوازهای دراماتیک است.
بیشتر بخوانید
نکته مهم دیگر کارکرد اجتماعیِ آلبوم «گل صد برگ» است. این آلبوم ساخته شد و به طرز عجیبی با روحیه مردم زمان خودش سنخیت داشت. آن زمان انقلاب رخ داده بود و جنگ هم گریبان مردم را گرفته بود. مدتها بود که موسیقی در کشور رونق نداشت و درِ شرکتهای تولید کننده کاست به روی خیلیها بسته بود. اما این اثر با انتشارش توانست موفق باشد و علتش هم همخوانی با روحیه مردمان آن زمان بود.
به مخاطب اجازه داده بود که به فضای موسیقی آن زمان نزدیک شود. این کار را با تنظیمهای مینیمال در قطعهها کرده بود. مخاطبی که این اثر را میشنود، احساس میکند که در محفل اجرا کنندگان این اثر نشسته و حاضر است.
در آن زمان آثاری که منتشر میشد، تنظیمی مینیمال نداشتند اما «گل صد برگ» با تنظیمی مینیمال توانست به موفقیت برسد.
آوازهایی متفاوت با روند آوازهای کلاسیک / تاثیر ذوالفنون را فراموش نکنیم
علیرضا میرعلینقی روزنامهنگار و پژوهشگر عرصه موسیقی است. او هم در گفتوگویی تلفنی به بیان دیدگاههایش درباره آلبوم «گل صد برگ» پرداخته است.
متن صحبتهای میرعلینقی را در ادامه میخوانید:
عبادی ساز سهتار را در مقام سولیست مطرح کرد. اما در آلبوم «گل صد برگ» برای نخستین بار سهتار در مقام گروهنوازی به کار گرفته شد.
برخی میگویند این آلبوم «موسیقی عرفانی» است، در حالی که ما ژانری به نام موسیقی عرفانی نداریم. در غرب ایران ژانری به نام موسیقی خانقاهی هست که آلبوم «گل صد برگ» در این ژانر قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید
«گل صدبرگ» آلبوم مهمی است که در شرایطی حساس منتشر شد. روزگاری که مردم خسته از تنشهای جنگ بودند و به آرامش نیاز داشتند، «گل صد برگ» منتشر شد. برای این اثر مایه «بیات ترک» انتخاب شده بود که حالت آرامش معنویِ خاصی دارد. با اینکه کل این آلبوم در مایه «بیات ترک» اجرا میشود اما روند شعر و آواز و سازها جوری طراحی شده که شنونده را دچار یکنواختی نکند.
اشعاری که در این اثر انتخاب شده صوفیانه هستند و تاثیر تسکین دهندهای دارند. در سالهای بعد و در ادامه همین روند، آلبوم «آتش در نیستان» هم منتشر شد که از نظر درونی پرشور و حالتر بود.
آن زمان وضعیت اجتماعی به گونهای بود که در فضای موسیقی کشور خلای وجود داشت و تقریبا هیچ اثر تازهای منتشر نمیشد. اما آلبومهای «گل صد برگ» و «بیداد» با انتشارشان در آن روزگار درخشش بسیاری داشتند.
شاهکار آقای ناظری در «گل صد برگ» متنوع خواندن یک اثر تک مایه است. لحنهای ناظری درونی است. ناظری از معدود خوانندگانی است که با تنوع لحن در خواندنش، یک مایهی ثابت را متنوع میکند. اجرای آوازهای ناظری در آلبوم «گل صد برگ» متفاوت با روند کلاسیک آوازی ایرانی است و در عین حال ریشههای سنتی و آموزشهای قویِ ناظری در آن هست.
در بررسی این آلبوم نباید نقش جلال ذوالفنوی را فراموش کرد. ذهنیت ایرانیان خواننده محور و شعر محور است و بیشتر بر روی خواننده تاکید دارند اما سهم مهم و سرنوشتساز ذوالفنون در انتخاب قطعهها و ساختن تصنیفها و رهبری که در زمینه اجرای گروهنوازیهای سهتار داشته؛ بسیار استادانه است.
بیشتر بخوانید
تکتکِ نوازندگانی که در این آلبوم سهتار نواختهاند به مرحلهای از پختگی رسیدهاند. کاوه دلیرآذر بود که نمیدانم الان کجاست. رضا قاسمی است که یکی از برجستهترین نمایشنامهنویسان ایرانی در فرانسه است. امیرهوشنگ اردلان است که تمرکز را روی هنرهای دیگر گذاشت.
به هر روی آلبوم «گل صد برگ» در زمان انتشارش بسیار تاثیرگذار بود. کاش گرمای آن زمان در یکی از آلبومهای امروز هم بود. آلبومهای آن زمان حال خوبی داشتند. الان آلبومها از نظر فنی شستهرفتهاند اما حال موسیقی شان را از دست دادهاند.
در کل آلبوم «گل صد برگ» اثری بود برای تسکینِ خاطر مردمانی که از سالها جنگ و تنش خسته شده بودند و به راستی که این آلبوم وظیفهاش را به درستی انجام داد.
معرفی آلبوم «گل صد برگ»
«گل صد برگ» در سال 1360 و به یاد هشتصدمین سالگرد تولد مولانا در مایه «بیات ترک» منتشر شد. این آلبوم به صورت گروهنوازی و به سرپرستی جلال ذوالفنون اجرا شده و شهرام ناظری خواننده این اثر است.
در این آلبوم جلال ذوالفنون، رضا قاسمی، محمدحسن مهدیان، کاوه دلیرآذر و امیر هوشنگ اردلان سهتار نواختهاند و نوازندگی دف هم برعهدهی بیژن کامکار بوده است.
در ادامه عنوان قطعههای و متن شعرهایِ اجرا شده در آلبوم «گل صد برگ» را میخوانید:
مقدمهچاووشی شعر از عطار نیشابوری
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهی دردی به دست
سر به بازار قلندر بر نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
پردهی پندار میباید درید توبهی زهاد میباید شکست
وقت آن آمد که دستی بر زنم چند خواهم بودن آخر پایبست
متن تصنیف درس سحر از حافظ
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم
متن ساز و آواز از مولوی
همزبانی خویشی و پیوندی است یار با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست همدلی از همزبانی بهترست
متن تصنیف اندک اندک از مولوی
اندک اندک جمع مستان میرسند اندک اندک می پرستان میرسند
دلنوازان نازنازان در ره اند گلعذاران از گلستان میرسند
اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان میرسند
سر خمش کردم که آمد خوان غیب نک بتان با آب دستان می رسند
ساز و آواز شعر از مولوی
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد
گل صد برگ به پیشت فروریخت ز خجلت که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد
به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد
خمش ای عاشق مجنون به مگو شعر و بخور خون که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد
تصنیف الا یا ایها الساقی شعر از مولوی و حافظ
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
متن قطعه ضربی از مولوی
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قُلزُم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
شعری زیبا مخصوص ایام صیام با صدای روحنوازی از بانو قطبی باز آمد زمان عاشقی عاشقانه بر در کوی تو من زانو زنم باز کن در آن که بر درگاه تو شوریده افتاده منم
باز هم شد موسم روزه ز جنس تقدیس شد پیراهنم باز کن در که پر کردم گل امید را در دامنم ماه روزه با عبادت در کنارت، روح از فرط سرور پر میزند از این تنم باز هم، باز هم در را برویم باز کن
باز هم آمدم ، در میزنم هم گنه بخشا و هم فضلت عطا کن ای صنم جز به درگاهت کجا باشد من درمانده مسکن، مأمنم باز کن در، باز کن در که با راز و نیاز ، بر درگهت زانو زنم
ماه روزه ماه شکر است ای شه خوبان ای که طوق عشق تو بر گردنم گر که هرگز نیستم من لایق این فضل و مهر بیکران لیک باز کن در ، لیک باز کن در ای مونسم ای مأمنم ای ز تو جان و تنم
باز آمد زمان عاشقی عاشقانه بر در کوی تو من زانو زنم آن که بر درگاه تو شوریده افتاده، منم باز کن در ، باز کن در ، ای مونسم ای مأمنم ای ز تو جان و تنم ای که طوق عشق تو بر گردنم
روزه روزه داری بر هر بهائی مکلّفی که بالای پانزده سال تمام دارد، واجب است. روزه داری، از طلوع آفتاب تا غروب آن واقع می شود. “کفّوا انفسکم عن الاکل و الشرب من الطلوع الی الافول ایّاکم ان یمنعکم الهوی عن هذا الفضل الذّی قدّر فی الکتاب.” کتاب اقدس- آیه ۴۷ 《نفوس خود را از خوردن و آشامیدن از طلوع تا غروب بر حذر دارید. مبادا که هوی و هوس شما را از این فضل که در کتاب مقدّر شده، منع نماید》
شرایطی که در آن افراد از انجام این فریضه روحانی معاف شده اند. عبارتند از: بیماری، مسافرت (البته با شروط ویژه)، زنان در دوران بارداری، شیردهی و حین بروز عادت، سنّ هَرَم (سالمندان بالای هفتاد سال)، افرادی که به مشاغل شاقّه اشتغال دارند. “لیس علی المسافر و المریض و الحامل و المرضع حرج عفی الله عنهم فضلاً من عنده انه لهوالعزیز الوهاب” کتاب اقدس-آیه ۴۴
《بر مسافر و مریض و حامله و شیرده حرجی نیست. خداوند عفو کرده است آنها را فضلی از جانبش که اوست عزیز و وهّاب》 “براستی می گویم از برای صوم و صلات عندالله مقامی است عظیم و لکن در حین صحت فضلش موجود و عند تکسّر عمل به آن جایز نه این است حکم حق جل جلاله از قبل و بعد طوبی للسامعین و السامعات و العاملین و العاملات”
حضرت بهاءالله-رساله سوال و جواب- گنجینه حدود و احکام- ص۴۷ “من کان فی نفسه ضعف من المرض او الهرم عفی الله عنه فضلاً من عنده انه لهوا الغفور الکریم . کتاب اقدس-آیه ۲۴ (کسی که در بدنش ضعفی از بیماری و یا هَرَم (هفتاد سال به بالا) دارد، خداوند او را عفو کرده است به فضلی که از جانبش است براستی اوست بخشنده و کریم.) “قد عفی الله عن النساء حین ما یجدن الدّم الصوم و الصلة و لهنّ ان یتوضأن و یسبحنّ خمساًو تسعین مرّة من زوال الی الزوال سبحان الله ذی الطلعة و الجمال هذا ما قدّر فی الکتاب ان انتم من العالمین کتاب اقدس- آیه۳۱ (خداوند عفو کرده است بر زنان هنگام بروز عادت (قاعدگی)، روزه و نماز را بر آن هاست که وضو بگیرند و هنگام ظهر، در تسبیح پروردگار نود و پنج مرتبه بگویند پاک و منزّه است خداوندی که صاحب طلعت و زیبایی است، این است آنچه در کتاب مقدّر شده است اگر از دانایان باشید.) در صورتی که ایّام محرّمه (مانند اعیاد یا روز شهادت حضرت باب) در این ماه واقع شود، روزه در آن روز واجب نیست. ” اگر عید مولود و یا مبعث در ایام صیام واقع شود حکم صیام در آن یوم مرتفع است” حضرت بهاءالله- رساله سوال و جواب- کنجینه حدود و احکام-ص ۴۹ برای تمام کسانی که به دلیلی از روزه داری معاف هستند، قناعت و ستر در این ایّام به احترام حکم الله واجب است. حضرت بهاءالله در رساله سوال و جواب در خصوص حکم روزه کسانی که به اعمال شاقه اشتغال دارند می فرمایند: ” صیام نفوس مذکوره عفو شده ولکن در آن ایام، قناعت و ستر لِاَجل احترام حکم الله و مقام صوم، اولی و اَحَبّ.” گنجینه حدود و احکام – ص۴۶
یکی از برکت های ظهور حضرت#بها،الله این بود که شهر های جدید یکی بعد از یکی پدید آمدند بخصوص در دامنه سرسبز کوه های #سلیمانیه عراق که به قدوم جمال مبارک مقدس گردیده بود و بعدها مرکز کردستان #عراق شد سلیمانیه (به کردی: Slêmanî سلێمانی، به عربی: السّلیمانیة) مرکز استان سلیمانیه عراق است. این شهر در شمال شرقی اقلیم کردستان عراق، نزدیک به مرز ایران و در #منطقه خودگردان کردستان قرار گرفتهاست. سلیمانیه در سال ۱۷۸۴ به دستور ابراهیم پاشای بابان ساخته شد. شهر سلیمانیه #عراق از سال ۱۹۹۱ پیشرفت چشمگیری داشته و در حال حاضر یکی از شهرهای امن کشور عراق و همچنین اقلیم کردستان به شمار میرود. در سالهای اخیر، #مردم زیادی از سراسر عراق به این شهر #مهاجرت کردهاند و همچنین این شهر جمعیت قابل ملاحظهای از ایرانیانِ کرد ساکن در عراق را در خود جای داده است. از سلیمانیه به عنوان یکی از قطب های مهم علمی کشور عراق یاد می شود و چندین دانشگاه معتبر کشور عراق در این شهر قرار گرفتهاند. زبان تدریس در #دانشگاه های سلیمانیه کردی و #انگلیسی میباشد. همچنین شهر سلیمانیه یکی از قطب های گردشگری پزشکی در عراق به شمار میرود. این شهر زادگاه و محل زندگی بسیاری از شاعران و ادیبان کرد، از جمله شیرکو بیکس، نالی، محوی، بختیار علی، سالم و صدها نویسنده و شاعر و روشنفکر دیگر بوده است. شهر سلیمانیه سردمدار ادبیات کردی سورانی نیز میباشد. زمانی که حضرت بها،الله به کوههای سلمانیه رفتند با شوق بیحد میخواندند : نور او در یمن و یسر و تحت و فوق … برسر و بر گردنم مانند طوق مشکل است که کسی به این درجه از تقرب برسد که نور را در راست وچپ وبالا وپائین مانند طوقی در اطراف خود احساس کند ولی مسلما اهل سلوک ومعرفت این احوال را تجربه کرده اند. چه برسد به حضرت بها،الله ..رو تو زنگار از رخ او پاک کن … بعد از آن آن نور را ادراک کن . ..هرکسی از ظن خود شد یار من . . . . . . از درون من نجست اسرار من ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از #عشق بر افلاک شد #کوه در رقص آمد و چالاک شد عشق جان طور آمد عاشقا طور مست و خر موسی صاعقا با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنیها گفتمی هر که او از همزبانی شد جدا بی زبان شد گرچه دارد صد نوا جمال مبارک این شعر #مولانا را در کوه های سلیمانی با احساسی که شرح آن فاقد قوه بیان است با شوقی اسرار آمیز میخواندند https://writer.zoho.com/writer/open/82k71207aad30fb9c4f06a4ad6f62df5eb7ce
قلم رحمان فرموده است : بایستید و بگوئید ، شاید آنانکه در خوابند بیدار شوند . بگو ای مردگان ! دست بخشش یزدانی آب زندگانی میدهد ، بشتابید و بنوشید . هر که امروز زنده شد هر گز نمیرد و هر که امروز مرد هر گز زندگی نیابد .-۱ در انجیل نیز آمده واگذارمرده ها را تا دفن کنند مرده ها را مرده به افرادی گفته می شود که به روح ایمانی و نفثات روح القدس زنده نشده اند خداوند فرموده اند..ای پسر هوی: خطاب به نفوسی که در غفلت و هوی و عوالم مادی و آرزوهای نفسانی مستغرقند و خود را از قرب و لقای حضرت دوست محروم ساخته اند ..
. براستی بشنو ؛ چشم فانی جمال باقی نشناسد و دل مرده جز به گل پژمرده مشغول شود زیرا که هر قرینی قرین خود را جوید و به جنس خود انس گیرد هوی: عشق، میل و خواهش نفس، مترادف با هوس فانی: نیست شونده، نابود شدنی، ناپایدار باقی: پاینده، جاوید، زنده، ثابت و برقرار، یکی از القاب الهی است. مُرده: واگذارمرده هارا تا دفن کنند . مرده به افرادی گفته می شود که به روح ایمانی و نفثات روح القدس زنده نشده اند.
قرین: همدم، یار، مصاحب کلمات_مکنونه شماره ۱۰ حضرت بها،الله در اینجا به رسالت خویش بظهور نفس مبارک خود بهنوان حلول یوم الله صریعآ اشاره می فرمایند روزی که ابواب فردوس بر وجه خلایق گشوده می شود روزی که ظلمت شب از پی نخواهد داشت و روزی که در آن انسان به لقا،الله فائز خواهد شد _3 ..به فرموده مبارک هر نفسی به ظهور بعد مومن نشود مرده ایمانی است اگر چه بر حسب ظاهر زنده با شد مراد از بر خواستن از قبور در روز قیامت بر خواستن از قبر اوهام است چون بعث مظهر ظهور شود اهل اثبا ت نیز بر اثر ایمان به او مبعوث میگردند واهل نفی در گور اوهام مدفون می شوند _4 تاریخ بشریت نشان می دهد که پیشرفت انسان در رشته های مختلف علوم در طول هزاران سا ل آهسته وغیر قابل توجه بوده است ولی از حین ظهور حضرت رب اعلی وحضرت بها،الله سرعت ترقی وپیشرفت بحد شگفت آوری تزاید یافته است امروز انسان به چنان قدرتی دست یافته که می تواند در فضا سفر کند وشاید دیری نپاید که به کرات دیگر آسمان راه یابد
ولی اگراین فتوحات مادی با تعالیم روحانی توآم نگردد نتیجه ای جز نابودی بشر بر روی ارض در پی نخواهد داشت _4 و در پایان قبل از ظهور مبارک حضرت بها،الله موعود کل امم وسائل نقلیه و ترود تمام دنیا ، الاغ و و قاطر و یابو و اسب در نهایت با واگن بود حتی قبل از سال 1260 ، چای ، قند و سیب زمینی هم نبو د اما جالبه بدونیم درست در همان سالها به خصوص بین سالهای ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۹ که دو ظهور مبارک در ایران شد اول خداوند خبر ظهور خودش را با اختراع تلفن و تلگراف با فرستا دن اولین جمله تلگرافی اینگونه به گوش عالم رساند .. ببین خداوند برای شما چه آورده است یک روایت از مردن همینه ، شما وقتی مرد ه اید نمی فهمید و همانی است که حضر ت اعلی در بیان فارسی و خداوند در قرآن فرموده ..که خدا در جواب کسانی که ایمان نمی آورند فرموده که آنها هم می گویند اینها هم همانند گفتار کافران پیشین است خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مییابند؟! (توبه، 30) تعبیر «قاتَلَهُمُ اللَّهُ»، خدا آنان را بکشد، کنایه از عذاب و به معنای لعنت و دوری از رحمت الهی است. کسی که هم که از رحمت الهی دور باشد / ،به این مفهوم است / کشته و نابود شده است. (ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 37؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 208؛
یک روایت از مردن اینه که شما وقتی مرد ه اید نمی فهمید که مرده اید فقط تحملش برای دیگران سخت است بی ایمان بودند به حضرت بهاءالله هم مشابه همین وضعیت است جمال قدم جل ذکره الاعظم فرموده اند حمد کن محبوب عالم را که ترا به عرفان فائز فرمود چه مقدار از علماء که خود را مقتدی و پیشوای خلق میشمردند الیوم از عرفان حق محرومند و در بادیه های ضلالت گمراه و سرگردان مانده اند و چه مقدار از نفوس که خود را جاهل میدانستند الیوم به اعلی افق فائزند چه که مقصود از علم عرفان الله بوده و هست حمد کن محبوب را که تو را به این فضل فائز فرمود . نصوص مبارکه در باره علم و علماء⁺٭✫٭٭ منابع 👎 -۱ حضرت بها،الله ، دریای دانش صفحه۴ _2 کلمات_مکنونه شماره ۱۰ _3 نفحات ظهور حضرت بها،الله ص ۱۳۲ _4 حضرت باب ص ۸۸۰ _5 #Taiziz
همچنین نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد گریه شد جمله عالم در وصالش خنده شد یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود حسناده جمله عالم حسن او را بنده شد جمله آب زندگانی زیر تختش هررود هر کی خورد از آب جویش تا ابد پاینده شد یک شبی خورشید پایه تخت او را بوسه داد لاجرم بر روی چرخ گردون تا ابد تابنده شد زندگی عاشقانش جمله ای در افکندگیست خاک طامع بهر این در زیر پا افکند شد آهوان را بوی مشک از طرهاش بر ناف زد تا مشام شیر صید مرجادهای غرنده شد بال و پر وهم عاشق ز آتش دل دل چون بسوخت همین خورشید و قمر بیبال و پر پرنده شد مولوی الهی مرده ام من زنده ام کن فقیرم دولت پاینده ام کن الهی راه را گم کرده ام من ازین جویندگی یابنده ام کن الهی سوختم در آتش جهل رها از آتش سوزنده ام کن اگر عمری گنه کردم الهی کرم بر عمر باقی مانده ام کن غلامم سرخط آزادی ام ده زغفلت برده ام من بنده ام کن اگر شرمی نکردم از تو یا رب تو با بخشندگی شرمنده ام کن به آب رحمتت پاک از سیاهی در این شام سیه پرونده ام کن
تهی دستم بگیر از لطف دستم زپا افتاده ام پوینده ام کن غمم از حد گذشته شادی ام بخش سراپا گریه ام من، خنده ام کن من «ژولیده» می گویم به زاری الهی مرده ام من، زنده ام کن ژولیده نیشاپوری زنده را تا زنده است بايد به فريادش رسيد (شيخ بهايي) حضرت عبدالبها، نیز فرموده اند امروز زنده ها باید مرده ها را جمع کنند بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟ برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟ گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟ گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟ گر نکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟ شیخ بهایی و در آخر : رو بمیر ای خواجه قبل از مردنت شاعر: مولانا رو بمیر ای خواجه قبل از مردنت تا نباشد زحمت جان کندنت آن چنان مرگی که در نوری روی نی چنان مرگی که در گوری روی
حافظ میفرماید : ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دیشب گله زلفش با باد همیکردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی حکایت ازدایره و پرگار در اشعار حافظ چیست؟ شعرای عرفانی بخصوص حافظ علاقه ی زیادی به پر گار و دایره داشتند بطوریکه در ابیات متعدد و مختلف ت بطور پراکنده از این واژه ها و مفاهیم استفاده کردند، به طور مثال: در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی جام می و خون دل هریک به کسی دادند در دایره ی قسمت اوضاع چنین باشد خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت دل چو پرگار به هر سو دورانی می کرد وندر آن دایره سر گشته ی پا برجا بود عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند آنکه پر نقش زد این دایره ی مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد نقطه ی عشق نمودم به تو هان سهو مکن ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی چو نقطه گفتمش اندر میان دایره به خنده گفت به حافظ که این چه پرگاری اگر نه دایره ی عشق راه بربستی چو نقطه ی حافظ مسکین نه در میان بودی البته ابیات زیادی از این قبیل در آثار شُعرای دیگه هم خوانده ایم دایره و پرگار در ابیات و اشعار بر تصویر پرگار در شعر مورد توجه خیلی از شاعرای دنیا نیز است .در تاریخ انگلیس شاعران متافیزیک بویژه شاعر قرن 17 انگلیس جان دان ، از این واژه استفاده کرده و به طرز خیلی هنرمندانه ای خودش و همسرش را به پایه های پرگار تشبیه کرده به این صورتکه یکی از پایه ها باید ثابت باشه (استعاره از معشوقه) تا پایه دیگه (عاشق) دور او بتابد و بچرخد و به این صورت معشوقش را به وفاداری دعوت میکند ، چرا که در غیر اینصورت و در صورت هر نوع بی وفایی از جانب معشوق، بی وفایی عاشق را در پی خواهد داشت و دقیقا به مثال پایه های پرگار که اگر پایه ثابت کمی حرکت کنه دایره که سمبل اتحاد و همبستگی هست ساخته نمی شود یا بی معنا کشیده می شود. این تصویر سازی که اسمش استعاره بعیده در شاهکار حافظ در قرن 14 یعنی زمانی که غرب در تاریکی و بی خبری مطلق به سر میبرد، در اشعار حافظ و حتی قبل تر از حافظ در اشعار خواجوی کرمانی به کمال رسید بود.تا جایی که خود حضرت حافظ در مقام تجلیل از استاد خود میگوید: استاد سخن سعدی پیش همه کس اما دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم سلام و درود به مولیزی های عزیز، با شعر در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ازغزلیات زیبای حافظ شیرازی با شما دوستان همراه هستیم. در ادامه غزل، معنی، تعبیرغزل در فال و فایل صوتی غزل و همچنین آهنگ در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم از هایده برای شما همراهان همیشگی آورده شده است. امیدواریم مولیزی اطلاعات مفیدی دراختیار شما عزیزان قرار دهد تا انتها با ما همراه باشید… در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم – غزل شماره 493 دیوان حافظ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دیشب گله زلفش با باد همیکردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی زین دایره مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی معنی غزل در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ۱- ای پادشاه زیبارویان، فریاد از اندوه تنهایی، دل بی تو به ستوه آمده، هنگام آن است که بازگردی. ۲- گل بوستان، همواره شاداب و باطراوت نمی ماند، هنگام توانایی ضعیفان و ناتوانان را یاری رسان. ٣- دیشب با باد صبا از گیسویش، شکایت کردم و او گفت: تو در اشتباهی، از این اندیشه باطل بگذر. بیشتر بخوان بیشتر بدان من و انکار شراب این چه حکایت باشد ۴. صد باد صبا در حالی که در زنجیرند، می قصند، ای دل، این همکار تو در عشق است، تا زین پس کار بیهوده و باطل نکنی. ۵- آرزومندی به تو در عین دوری، مرا چنان بی تاب کرده که تحمل صبر و شکیبایی از دستم خواهد رفت. ۶- یارب با چه کسی می توان این نکته ظریف را گفت که معشوق من که همه جا هست، چهره به کسی نشان نداد. ۷- ساقی، بدون تو، چمن و گلزار گل سرخ هیچ جلا و صفایی ندارد. با قامت چون شمشاد خود بخرام تا باغ را زینت ببخشی. ۸- ای کسی که در بستر نامرادی، دردم را درمانی و در گوشه عزلت و بی کسی، یاد تو مونس و همدم من است . ۹- در دایره سرنوشت، ما مرکز تسلیم هستیم، آنچه تو درباره ما اندیشی، عین لطف است و هر حکمی که بفرمایی، انجام می دهیم. ۱۰- فکر و اندیشه خود را داشتن، در عالم رندی معنی ندارد و خودبینی و تکبر در این مذهب، عین کفر است. ۱۱- از این سپهر نیلگون، جگرم پرخون است، پس شرابم بده تا این مشکل را با نوشیدن ساغر شیشه ای حل کنم. ۱۲- حافظ، شب هجران به پایان رسید و بوی خوش روزگار وصال رسید، ای عاشق شوریده، این شادی بر تو مبارک باد. تعبیر غزل در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم در فال تعبیر اول غم و اندوه و تنهایی و بی همدمی تو را بشدت آزرده کرده است سرنوشت انسان مقدر است و جنگ با تقدیر به صلاح تو نیست. بهتر است با زندگی سازش کنی. به زودی مژده وصلی به تو خواهد رسید که تو را غافلگیر خواهد نمود. این شادی بر تو مبارک و میمون باد. تعبیر دوم از غرور و خودپسندی دوری کنید که تنها نتیجه ای که برای شما دارد شکست و پشیمانی خواهد بود. افکار منفی و بیهوده را کنار گذاشته و به آن چه خداوند به شما داده رضایت داشته باشید. بیشتر بخوان بیشتر بدان ای غایب از نظر که شدی همنشین دل قناعت پیشه کنید و با دقت و واقع بینی امور خود را انجام دهید که انشالله پیروزی با شما خواهد بود و به آرزوهای خود دست پیدا می کنید. صوتی غزل در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم پخشکننده صوت 00:00 00:00 در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم هایده دانلود آهنگ پادشه خوبان از هایده پخشکننده صوت 00:00 00:00 دانلود با کیفیت 320 در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم به انگلیسی O king of the lovely the beloved ones of the world for grief of being alone , justice Without Thee , to the soul , my heart hath come . Tis the time when thou shouldst come back ; and me safety , give *** Me , so far from Thee desirousness and farness made , That , from the hand , will depart the power of patience . *** O Beloved the pain of love for Thee is my remedy on the couch of unfulfilled desire And O Beloved Thy memory , my consoler in the corner of solitude . *** In the compass of our fate , the point of the compass , are we The favour is whatever Thou thinkest the order , whatever Thou orderest . *** In the world of profligacy of being a lover of God is neither thought of self , nor opinion of self : In this religious order , Kufr is self – seeing and self – opinioning . *** O Lord to whom is it fit to utter this subtlety that , in the world , That lovely one of every place the true Beloved His face displayed not . *** Last night , to the morning breeze , complaint of His tress , I uttered The breeze said A mistake This thy distraught thought , abandon of Him complain not ; whatever He wisheth , He doeth *** Here with the chain of His tress a hundred morning breezes keep dancing O heart so long as thou measurest not th e wind a thing impossible to do this .. نظرتون در مورد این مصرع شعر چیه؟ در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم نقش نقطه پرگار چیه؟ و چه جایگاهی داره؟ برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید. تاکنون ۱۰ پاسخ برای این سوال ارائه شده است. ۰ علی پاسخ دادهشده در ۲ سال پیش سلام دوست عزیز اگه این یه نقطه بود که نمیشد این همه آدم توی این نقطه باشن بهتره گفته بشه که در دایره پرگار ما نقطه قسمتیم شوخی کردم و اینو میخوام بگم در کل که خیلی از آدما رو دیدم که دارن این باور مخرب رو با خودشون میگن و توی یه آهنگ مشهور از هایده هم این حرف و مصرع گفته شده و من خیلیارو دیدم که این حرفو با اون لحن هایده با خودشون میگن و بعد هم یه سری تکون میدن و میگن پیر شدیم زندگی ای زندگی خسته ام خسته ام از اینجور حرفا در جامعه خیلی زده میشه ولی ما باید خودمون رو تا جایی که میتونیم با افکار این جامعه یکی نکنیم، بعضی از تاکسیران ها بودن که من سوار ماشین میشدم و میگفتن که این چه وضعیه و همشون دستشون تو یه کاسس و از این جور حرفای منفی ولی من توی ذهنم یه چیز دیگه میساختم و میگفتم که همین باور ها و افکار مخرب باعث شده تو الان زیر آفتاب داغ نتونی کولرو روشن کنی و بگی پول بنزین زیاد میاد(البته بعضی از تاکسیران ها) ۰ زهرا آگاه پاسخ دادهشده در ۲ سال پیش به نظر من یک باور اشتباه دیگه !!!!!!! یعنی ما با قسمت احاطه شدیم و توانایی تغییر زندگیمون رو نداریم که کاملا اشتباه هست ؛ اگر به جای قسمت کلمه ای دیگه بود مثل جهان یا هر چیزی که معنی دنیا و کائنات رو بده ؛ یک باور کاملا درست می شد یعنی اینکه ما مرکز کائنات و دنیا هستیم و خودمون میتونیم جهان پیرامون رو تشکیل بدهیم . اما به هر حال شما میتونی بیشتر از آموزه های قانون استفاده کنی و شعر ها و متن هایی که باورهای اشتباه رو باز گو میکنند و انسان رو مجبور و ناچار به یک زندگی میکنند که دلخواهش نیست توجه نکن و دربارشون نخون . ۱ هما سعادت پاسخ دادهشده در ۲ سال پیش سلام نرگس عزیز.. من برخلاف خانم گوهری نظرمتفاوتی از این بیت حافظ گرفتم..مترادف این بیت را درکتاب قانون توانگری کاترین پاندر خوانده بودم (من کانون کائنات خویشم..سرشار از آفرینش..میتوانم همه آنچه را که میخواهم بیافرینم) آنقدر این جمله را دوست داشتم که شاید میلیون ها بار تکرار کرده ام…در این بیت هم نقطه پرگار یعنی کانون یعنی نقطه ی مرکزی و من در این نقطه قرار دارم (کانون کائنات) …و جهانم را می آفرینم و درست معنای اختیار میدهد ..و در مصرع بعدی که میگوید لطف آنچه تواندیشی حکم آنچه توفرمایی.. کاملا نشان از تسلیم است ..تسلیم به قوانین ثابت کائنات.. ۰ هدیه گوهری پاسخ دادهشده در ۲ سال پیش باسلام خدمت شما دوست گرامی اینکه یک بیت شعر حتما باید محتوای درست وباور درستی رو به شما منتقل کنه این غییرممکنه..هر مطلب یا شعری یاهرچیزدیگری اگر احساس بدی به شما میده فارغ ازاینکه مربوط به چه کسیه لطفا رهاش کنید..چون هرمطلبی که حس بدی به ما بده بی شک داره باورغلطی رو به ما منتقل میکنه… این بیت حافظ کاملا ریشه دریک باور محدود داره که” تمام سرنوشت ما توسط خدا تعیین شده وما هیچکاره هستیم” والبته دراشعار خیلی ازشاعران این کاملا مشهود هستش..قرارنیست که یک ادم بزرگ حتما همه باورهاش درست بوده باشه..ماهیچ ادمی درسراسر جهان نداشتیم ونداریم که همه باورهاش کاملا درست باشه شادو پیروزباشید ۰ اندیشه پاسخ دادهشده در ۳ سال پیش سلام دوست عزیز ، در غزلیات حافظ از دایره و پرگار زیاد استفاده شده و این شاعر بزرگ به خصوصیات خاص دایره و پرگار علاقه داشته در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم/ لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فردایی بعضی از مفسرین گفتند که منظور از نقطه که ثابت هست معشوق و دایره همان عاشق است که به دور معشوق می چرخد اما بنظر من در این شعر ، بدون در نظر گرفتن شخصیت خاص و عرفانی شاعر مراد از قسمت و سرنوشت ، یک چیز مشخص و از پیش تعیین شده ای است که ما باید تسلیمش بشیم ، شاعر سرنوشت را به دایره ای تشبیه کرده که ما نقطه اون دایره هستیم و چون نقطه تنها جای ثابت در دایره ست یعنی ما توان حرکت کردن هم نداریم این دایره ست که حول ما می چرخه تا سرنوشت ما را درست کنه و ما هم تسلیم خواست و حکم الهی هستیم ولی باتوجه با شخصیت توحیدی شاعر که عارف و عاشق خدا بوده قطعا در مسیر خواسته ها و هماهنگ با روح آفرینش زندگی میکرده و فرکانس های مثبت و الهی داشته و میدونسته که آنچه خدا براش میخواد حاصل همون فرکانس های خودش هست ، یعنی زندگی کاملا آگاهانه داشته و چون بسیار خداپرست بوده تمام افکار و باورها و فرکانس هاش از جنس توحید بوده و یقینا میدانسته که خدا چی براش میخواد و میدانسته که خدا اتفاق ها و سرنوشتی هم جنس با فرکانس هاش براش بوجود میاره و از پاسخ های جهان مطلع بوده و همه ما میتونیم همینطور باشیم ، و به همین لحاظ خودش را تسلیم میدونه ، تسلیم یعنی عدم اعتراض به پاسخ ها . در واقع همه ما باید تسلیم باشیم چون همه ما شرایط و موقعیت ها و سرنوشت و قسمت خودمون را خودمون با ارسال فرکانس های خودمون بوجود میآریم و ایشون هم میگه من تسلیمم یعنی به قسمت و سرنوشتی که با افکار و باورهای خودم برای خودم ساخته ام تسلیمم و لطف و حکم الهی را میپذیرم چرا که من خودم شرایط و موقعیت های زندگیم را بوجود آورده ام ۰ دریا نیلی پاسخ دادهشده در ۳ سال پیش با سلام… دوست عزیز برای کشیدن دایره نقطه و سوزن پرگار رو روی هر نقطه ای بگذاری دایره بنابر اون نقطه ترسیم میشه و شکل میگیره… ب نظر من نقطه پرگار همون باورهای ماست ک قسمت و زندگی ما نیز در گرو همان نقطه (باورها) است…. در واقع هیچ چیز از پیش تعیین شده و قسمتی برای کسی وجود ندارد و هر کس با نقطه پرگار خود ک همان باورهای خودش است داره زندگیش رو در هر لحظه خلق میکنه و دایره زندگیش رو رسم میکنه… موفق باشید. ۰ نرگس پاسخ دادهشده در ۳ سال پیش دقیقا منظورم اشاره ای بود که بیامین کردند تا ما نباشیم دایره ای و قسمتی وجود نداره حالا با توجه به مرکزیت خودت میتونی تعیین کنی دایره چقدر بزرگ یا چقدر کوچیک باشه ۰ بنیامین یوسفی پاسخ دادهشده در ۳ سال پیش سلام دوست عزیز تفسیر من از این مصرع اینه که: ما خودمون خالق تمام قسمت های زندگیمون هستیم. ما نقطه پرگاری هستیم که خودمون با اعمال و افکار خود دایره زندگی خودمون را می کشیم. پرگار شما هستید که با اختیار خود دایره زندگی خودتون را می کشید. موفق باشیدو ۰ امید سارانی پاسخ دادهشده در ۳ سال پیش به نام خدا سلام من خودم به شخصه هر شعر – جمله – دیدگاه و … رو میشنوم اول با قانون می سنجم و درسته که امکان داره اون موضوع از یک فرد بزرگ بیان شده باش ولی اون فرد هم کامل کامل نبوده من این درس رو از استاد تو فایل هدفگذاری رایگان گرفتم تو قسمت سوم ی سری از افراد شعری آورده بودن با این مضمون که :” کان دعاها بس هلاک هست و زیان * وز کرم می نشنود یزدان پاک” و استاد عالی توضیح دادن و یکی از درس های قشنگ زندگیم بود گفتن درسته شاعر فرد آگاهی بوده اما شما قرار نیست چشم و گوش بسته همه چی رو قبول کنید معیار روی قانون بگیرید و بر اساس اون تصمیم بگیرید ۰http://taiziz.car.blog/2020/12/29/text-note-%d9%85%d9%86%d8%b8%d9%88%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d8%af%d8%a7%db%8c%d8%b1%d9%87-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%b4%d8%b9%d8%b1%d8%a7-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d8%9f/
بیماریهای کلیوی قاتل خاموشی هستند که کیفیت زندگی را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر خود قرار میدهد. بیماری کلیوی…