باید توجه داشت که اگر خمینی به اندازه هیتلر آدم نکشت
از این روست که به اندازه هیتلر قدرت نداشت
میزان کشتار در دادگاههای انقلاب به اندازه ای بود
که بقول مکارم شیرازی امام جمعه قم :
به این آسانی که در دادگاههای انقلاب آدم میکشند
گوسفند هم سر نمی برند ..
.علم و دانشی که خمینی دارد با صراحت می گوید که “همه گرفتاری ما از این دانشگاه و دانش دیده هاست،هر چه می کشیم از این طبقه ای است که می گویند روشنفکریم و دانشگاه رفته ایم و حقوق دانیم. هر چه می کشیم از اینهاست” و البته یک نگاه اجمالی به کتاب کشف الاسرار خمینی نشان می دهد که چقدر به دیده تحقیر آمیز به دانش روز می نگرد. و هیتلر تاکید داشت که “هیچ آموزش فکری نخواهم داشت. دانش سبب تباهی جوانان من است”
… رفتار ددمنشانه با اقلیتهای خاص: یهودیان، همجنسگراها و کولیها در آلمان و جامعه بهایی در ایران از اقلیتهایی بودند که به اندازه اقلیتهای دیگر خوش شانس نیودند. کلا رفتار با بهاییان در قبل از انقلاب، با استاندارهای حقوق بشری فاصله بسیار داشت ولی بعد از انقلاب تمام حقوق شهروندی از آنان سلب شد. نگارنده گفتگویش را با یکی از افسران سپاه به خاطر می آورد که به دلیل انجام موفقیت آمیز ماموریتش در پراکنده ساختن اعضای روستایی که بهایی بودند ترفیع گرفت. و البته رفتار با یهودیان در آلمان نیاز به توضیح ندارد.
معلوم نیست دیکتاتورهای خونآشام چرا در اواخر عمرشان شاعر از آب درمیآیند! این چطور شاعری بود که در هواپیما وقتی از او سؤال کردند، هیچ احساسی نه به ایران، و نه به تودههای میلیونی که به استقبال او آمده بودند، نداشت؟!
خمینی اولین درندهی حلول کرده در جلد انسان نیست، جناب جلالتمآب! امیر تیمور لنگ نیز هنگامیکه از شدت شرابخواری سقط شد، قرآن، همچنان جلوی رویش گشاده بود. جالب این که، برخلاف خمینی ـ که فارسی معمولی را چپ و چوله و کجوکوله صحبت میکرد و حرف زدن عادی یک بچه مدرسه را هم بلد نبود ـ تیمور لنگ حافظ قرآن بود، میتوانست سورهها را از آخر به اول هم بخواند. از شدت زهد و دیانت! باید در سفر و جنگ مسجد بزرگ و چوبی او را حمل میکردند؛ تا حضرتش نماز بخواند!
.هزار رحمت به ارواح نداشته و خبیث هولاکو و چنگیز که رک و پوستکنده میگفتند، ما آمدهایم غارت و کشتار کنیم و هیچ موجود زنده ـ حتی گربهها را هم ـ زنده نگذاریم؛ کتابها را باید سوزاند و شهرها را ویران کرد.
بلایی که در ایران بر سر بهاییان و در آلمان نازی بر سر یهودیان آمد به بهترین شکل واقعیت را بیان می کند.
لااقل صفبندیها مشخص بود. چنگیز، جای نجم الدین کبری و عطار نیشابوری نمینشست. … این بار قابیل حسابی چهرهی خود را بزک کرده بود. گرگ لباس میش را پوشیده بود؛ و دیو، خلعت انسان. آقا ! نمیگفت به سبک سلاطین قدیم، رؤیای کشورگشایی و خیال امپراطوری در سر میپروراند، دم از صدور اسلام ! میزد. نمیگفت دیکتاتوری، میگفت: جمهوری؛ آنهم از نوع اسلامیاش. میگویند یکی را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت!
جاسوسی مردم بر علیه مردم: هر دو حکومت برای تسلط بیشتر بر ارکان زندگی مردم، مردم را تشویق می کردند که جاسوسی همدیگر را بکنند. خمینی در پاییز ۶۱ از دانش اموزان می خواهد که معلمان خود را زیر نظر بگیرند و انحرافات آنها را به مسئولان امنیتی گزارش کنند و از معلمان نیز می خواهد که رفتار مشکوک دانش اموزان یا اولیای آنها را به همین مسئولان گزارش کنند.
در آلمان این کار صورت سیستماتیک داشت به طوری که راینهارد هایدریش رییس گشتاپو بیش از صد هزار خبرچین نیمه وقت را اجیر و تربیت کرده بود که وظیفه شان نوشتن نام هر کسی بود در باره دولت یا پیشوا نظر انتقادی ابراز می کرد.
البته خصوصیات دیگری هست که در ان تفاوتهایی بین دو دیکتاتور دیده می شود. هیتلر اگر چه به آموزش دانش علاقه ای نداشت ولی سطح دانش خود وی کم و بیش به روز بود ولی خمینی هنوز در صدر اسلام و یونان باستان سیر می کرد.
این مقاله با استفاده از منابع اطلاعاتی زیر نیز تهیه شده است
خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟
از مقاله .. خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو
– روجوع به مقاله : رفتار ددمنشانه با اقلیتها
خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟
بیماریهای کلیوی قاتل خاموشی هستند که کیفیت زندگی را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر خود قرار میدهد. بیماری کلیوی…
امروز صدمین سالروز مخترع دستگاه دیالیز (کلیه مصنوعی) است. مرگ دردناک یک بیمار کلیوی موجب شد که ویلم یوهان کولف،…
منظور از شیطان همین آخوندها هستند اسلام ناب پشمکی بهترین نوع اسلام، اسلام ناب پشمکی است هم خوشمزه است و…
جادههای سخت و پرپیچ اغلب به زیباترین مقاصد میرسند. هنوز بهترین رخداد زندگیات به وقوع نپیوسته است. منتظر باش. کرم…
آیا دوربین های مداربسته ، اسیدپاش ها را ندید؟ یکی از مردم می پرسد: دوربین ها اسید پاش ها را پیدا…
مصداق حكايت ما و ابليس مانند حكايت دنياي اسلام با بهائیان است. دنياي اسلام وهمه گشورهای شيعه نشین همان تصويري را از آیین بهائی ارائه ميدهند كه از ابليس ارائه داده ميشود. چرا چنين اتفاقي افتاده ؟ دليلش همان چيزي است كه #سعدي به آن اشاره ميكند: «قلم در كف دشمن است»
قدرت رسانهاي شرق چهرهاي از ماكشيده و بر در ايوان خويش آويخته، دژم روي و سياه. آدمياني هم كه مدام به اين چهره چشم دوختهاند وقتي با اسم بهائی برخورد ميكنند گويي با جن و ابليس روبهرو شدهاند. در همين فرايند بازنمايي رسانهاي است كه علمای فاسد مساوي با اسلام قرار ميگيرند و يا مثل هفتههاي اخير سعي مي کنند آنرا فرقه بنامند و یا به اسرائیل ربط دهند. متأسفانه با وجود همه تلاشهاي اخير در حوزه رسانهسازي بينالمللي، قلم و رسانه همچنان در كف آنان است و ما تنها چشم اميد داريم كه يكيشان از سر اتفاق خوابي ببيند و چهره متفاوت ما متعجبش سازد.
مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته است مقصود اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷
در مثل مناقشه نیست ، خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته است مقصود اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷
در مثل مناقشه نیست ، خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است بیشتر بدانید 👎
حضرت عبدالبها، فرموده اند : جمیع کمالات و فضائل صفت انسان است و جمیع رذائل صفت انسان . و همچنین تفاوت بین افراد نوع انسانرا ملاحظه نمائید که حضرت مسیح در صورت بشر بود و قیافا در صورت بشر حضرت موسی انسان بود و فرعون انسان هابیل انسان بود و قابیل انسان جمال مبارک انسان بود یحیی انسان اینست که گفته میشود انسان آیت کبرای الهی است یعنی کتاب تکوین است زیرا جمیع اسرار کائنات در انسان موجود است . پس اگر در ظلّ تربیت مربّی حقیقی بیفتد و تربیت شود جوهر الجواهر گردد نور الانوار شود روح الارواح گردد مرکز سنوحات رحمانیّه شود مصدر صفات روحانیّه گردد مشرق انوار ملکوتی شود مهبط الهامات ربّانی گردد و اگر چنانچه محروم بماند مظهر صفات شیطانی گردد جامع رذائل حیوانی شود مصدر شؤون ظلمانی گردد . اینست حکمت بعثت انبیا بجهت تربیت بشر تا این زغال سنگ دانه الماس شود و این شجر بی ثمر پیوند گردد و میوه ای در نهایت حلاوت و لطافت بخشد . و چون باشرف مقامات عالم انسانی رسد آن وقت دیگر ترقّی در مراتب کمالات دارد نه در رتبه زیرا مراتب منتهی شود لکن کمالات الهیّه
معنی شیطان
مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف سر سلسله بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را…
فتح بخارا
، وقتی #چنگیز_خان #بخارا را فتح کرد ، هیچ حرمتی برای مسلمانان قائل نشد و با اسب به مسجد جامع شهر وارد شد . دیگر مغولان ، به دنبال او با اسب و یراق در مسجد منزل کردند و در آنجا بساط میگساری و عیش و طرب فراهم آوردند . صندوقهای قرآن را نیز از…
بحران بی معنایی
بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته…
رستم یلی بود در سیستان
همانطور که میدانید رستم یلی بود در سیستان که خدابیامرز فردوسی کردش رستم دستان. ضمن تشکر از آن مرحوم گرامی که در آن زمان، بیشتر از مسئولان فعلی مملکت به استان ما توجه داشت، آرزو میکنم که ایکاش رستم یک امامزاده بود. شعرش هم میشد: که رستم ملایی بود در سیستان من او را کردم…
baran24-7.com
This Website is being updated. you can visit the site and projects or tap the call button for customer support mobile number +17788967712 email: support@baran24-7.com baran24-7.com ASBESTOS ABATEMENT We provide home owners & businesses with certified asbestos removal services. Our team spares no expense in ensuring we removal all sources properly so your health is…
صبح جادویی
خلاصه کتاب صبح جادویی اثر هال الرود فهرست مطالب کتاب صبح جادویی یکی از کتابهایی است که میتواند تاثیر بسیار خوبی بر روی زندگی هر فردی بگذارد. بسیاری از ما هر روز بعد از بیدار شدن یک زندگی یکنواخت و یکسانی را تجربه میکنیم اما با خواندن این کتاب، زندگی شما متحول خواهد شد و…
نامه به یکصد سالگی خودم
Write a letter to your 100-year-old self. خیلی خوشحالم ای نامه را به تو مینویسم چقدر جالبه برای من که میتونم در یک سالگی به خودم نامه بنویسم می خوام بپرسم آیا توکل کردی که خوب میشی آیا کسی به تو کلیه داد خیلی نمیتونن از کلیه شون بگذرند اما تو از جونت گذشتی هورا…
در ادبیات عرفانی منظور از کلمه لیلا ،خدا است. یعنی اگر لیلی یکی از مخلوقات خداوند است و اینگونه مجنون را دیوانه می کند، پس خالق او چه صفاتی دارد؟ یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
پیروان یک آیین دینی در ایران معاصر ارائه میدهد. شواهد وهمن نشان میدهد که بهائیان ایران با وجود سرکوبهای متمادی هرگز به خشونت و دروغ و تقیه روی نیاوردند.
در ایران اسلامی سخنگفتن از دیانت بهائی تابویی است که ورود به قلمرو ممنوعهی آن بیشتر به نجوای در گوش مانند است، مگر بخواهند ناسزایی نثار آن کنند. آزار و سرکوب پیروان آیین بهایی برای بسیاری روحانیان شیعه امری است واجب که پیشینهی آن به پیش از نهضت مشروطه بازمیگردد.
فریدون وهمن، ایرانشناس، دینشناس و استاد زبانشناسی دانشگاه کپنهاگ در کتاب پژوهشی اخیر خود به تاریخچهی بهائیآزاری در ایران پرداخته است. “یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی” (گوشهای از تاریخ اجتماعی − دینی ایران در دوران معاصر) عنوان کتاب فریدون وهمن است که در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات عصر جدید در آلمان به چاپ رسیده است.. کتاب پژوهشی است در ۷۷۸ صفحه در قطع وزیری در مجلدی نفیس، با چاپ شماری عکسها و اسناد دولتی و غیردولتی متعلق به دو دورهی پیش و پس از انقلاب در زمینهی بهائیستیزی و پیگرد پیروان این دین. این کتاب در هفده فصل و در دو پاره تنظیم شده است.
پارهی نخست که شامل پنج فصل است، مسائلی چون معمای بهائیت و دلایل مخالفت با دیانت بهائی، و مبارزه با بهائیان در دورههای سلطنت پهلوی پدر و پسر را برمیرسد. در پارهی دوم، نویسنده به بهاییآزاری در حکومت جمهوری اسلامی و رویارویی آن با جامعه بهائی ایران میپردازد. فریدون وهمن در سراسر کتاب پژوهشی خود، جابهجا به منابع و اسناد معبتر و تحقیقات دیگران استناد کرده و از آنها سود جسته است.
ایمان و منش دینی بهائیت
با مطالعهی این کتاب، خواننده در وهلهی نخست به این نکته پی میبرد، که بهائیان، برخلاف برخی دینهای ابراهیمی، اهل تقیه نبودهاند و نیستند. به عبارت دیگر، پیروان آیین بهائی، همانند بابیان، ایمان دینی خود را در هیچ شرایطی کتمان نمیکردند و همین امر آنها را در برهههای مختلف در برابر مخالفان دینی آسیبپذیر ساخته است.
فریدون وهمن بهائیت را دینی برخاسته « دینی برخاسته «از بطن فرهنگ و عرفان ایران» تعریف میکند که «علاوه بر اسلام، از دیانت و اعتقادات دین زردشت و جهانبینی آن» تأثیر پذیرفته است. همان گونه که از نظر نویسندهی کتاب، برخی آموزههای اسلامی نیز از دو مذهب یهودی و مسیحیت نشأت گرفتهاند. (ص ۵۷ کتاب)
نویسنده به سرفصلهایی از دیانت بهایی نیز میپردازد. اینها از جمله مواردی است که ستیز بیامان روحانیان مسلمان شیعه را علیه پیروان آیین بهایی برمیانگیزد. از جمله اینکه، بهائیان تفاوتی میان ادیان گوناگون نمیبینند؛ همهی ادیان از خدایی یکتا سرچشمه گرفتهاند؛ و هر دینی به دورهای از تاریخ و تمدن بشری تعلق دارد.
از سوی دیگر آیین بهایی بر این باور است که «پیامبران بیشماری در میان نسلها و قبایل و طوایف جهان برای هدایت انسان آمدهاند» که بهاءالله یکی از این فرستادگان است. پیروان این آیین باور دارند که هیچ کودکی از بدو تولد بهائی نیست و هر فرد در سن بلوغ است که دین خود را برمیگزیند. به همین دلیل “جستوجوی حقیقت” از جمله آموزههای پراهمیت در بهائیت است.
از دیگر ویژگیهای اعتقادات بهایی میتوان اشاره کرد به: تساوی حقوق زن و مرد، آزادی انتخاب همسر، اعتقاد به تکهمسری، ضرورت همخوانی علم، عقل و دین که با محبت و انسانیت توأم است، ترویج علم و دانش، مخالفت با جهل و خرافات، اعتقاد به اصل مشورت، مخالفت با جنگ و خشونت (جز در دفاع از کشور)، ترویج شادی و امیدواری و تشویق در اعتلای موسیقی و هنر و تأتر (صص ۵۹ − ۶۴). از نظر فریدون
(جز در دفاع از کشور)، ترویج شادی و امیدواری و تشویق در اعتلای موسیقی و هنر و تأتر (صص ۵۹ − ۶۴). از نظر فریدون وهمن، به همین دلیل بهائیت به دینی اصلاحطلب و عجین با فرهنگ ملی ایرانیان شهرت دارد که آموزههایش در تضاد با دین مسلط بر ایران است.
این اعتقادات دینی از آموزههای دو پیشوای دینی بهائیان نشأت گرفتهاند. پیروان دین بهائی سید علی محمد شیرازی ملقب به “باب” (۱۸۱۹ یا ۱۸۲۰ − ۱۸۵۰) را مبشر دین خود میدانند. وی از ظهور دینی دیگر سخن میراند که شارع آن به زودی از سوی خداوند فرستاده خواهد شد.
علیمحمد باب در سال ۱۸۵۰ در تبریز به فرمان امیرکبیر تیرباران شد. گفته میشود پیروانش جسد او را نخست چند سالی پنهان کرده و سپس به خواست بهاءالله آن را به منطقهی فلسطینی عکا انتقال دادهاند. امروز بر روی کوه کِرمِل در اسرائیل مقبرهای پرشکوه به نام “مقام اعلی” برافراشته شده که میگویند محل دفن باب است.
به اعتقاد بهائیان میرزا حسینعلی نوری مشهور به “بهاءالله” (۱۸۱۷ − ۱۸۹۲) همان پیامبری است که باب از آن خبر میداد که به دنبال پیامبران سلف خود آمده است. بهاءالله که از رهبران جنبش بابی و بنیانگذار دین بهائی است، یک سال پس از مرگ باب، به قلمرو امپراتوری عثمانی تبعید شد «تا سرانجام در زندانی در شهر دورافتادهی عکا جای گرفت» و در نزدیکی همان شهر جان سپرد.
سرکوب بابیان و بهائیان در دوره قاجار
با قتل فجیع باب گروهی از پیروان وی به خونخواهی او برخاستند و قصد جان ناصرالدینشاه را کردند. مخالفت بهاءالله، به عنوان یکی از پیشوان جنبش بابی، با ترور شاه سودی نبخشید و ترور صورت گرفت. ولی شاه از این سوءقصد جان به در برد. در پی این رویداد بود که به نام دین و دربار بابیکشی در سراسر ایران به راه افتاد که میتوان آن را از سیاهترین دورههای تاریخ معاصر دانست.
این فقط عاملان ترور نبودند که باید مجازات میشدند. از پیروان باب باید خون زن و کودک و پیر و جوان در سراسر کشور ریخته میشد تا خشم مهد علیا، مادر ناصرالدینشاه، فرو بنشیند. بابیکشی با مشارکت مردمی مسخشده چنان ابعاد شنیع و ددمنشانه به خود گرفت که اعتراض دیپلماتهای اروپایی و روسیه را برانگیخت. افسر اتریشی کاپیتان آلفرد فون گومونز که در آن زمان در ایران مأموریت داشت در گزارش خود چنین نوشت:
« روشی که این شکنجهگرها بکار میبرند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بختبرگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگهای من به غلیان میآورد. بدن محکومین را با میلههای سرخ داغ میکنند، چشمهای آنان را با مته سوراخ میکنند، سرشان را با پتک خرد میکنند، در بدنشان سوراخهای متعدد ایجاد کرده در آن شمع میگذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب میگذارند و بعد به آن نعل میکوبند و مجبورشان میسازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش میکند بدود اما بر زمین میخورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص میکنند. خیر، بدن متلاشی شدهی این محکومین را به طور واژگون با دستهایشان از درخت آویزان مینمایند و آنگاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.» (ص ۳۷۷) بسیاری پژوهشگران تاریخ مشروطه جنبش بابی را از پیشتازان حرکت ترقیخواهی و تجددطلبی در ایران میدانند. «نام بابی و بهائی بسیار زود با دیگراندیشی، تجدد، سنتشکنی و گذشتن از مرزهایی که قرنها کسی از آن جرأت گذر نداشت همراه شد … کلمه بابی در برخی اعجاب و تحسین، در گروهی بیم و هراس و در طبقه روحانی ایران نوعی دشمنی و نفرت به وجود آورد.» (ص ۳۸۰)
بابی و بهائی از نگاه تاریخنگاران ایرانی
نگار متحده در پژوهش خود درباره زنان دورهی قاجار، برخاستن باب را نقطه عطفی در تاریخ معاصر میداند که در سفرنامههای اروپاییان نیز ثبت شده است. پس از ظهور باب زنی که با دیگران فرق داشته و از خود صاحب فکر و نظر بوده است را بابی مینامیدهاند. متحده در این رابطه اشاره دارد به خاطرات شاهزادهی قاجار تاجالسطنه، دختر ناصرالدینشاه که نوشت:
«تا هیجده سالگی به من آموخته بودند آسمان با زنجیرهایی که در دست ملایک هست از بالا آویخته شده و رعد و برق نشان غضب و خشم خداست… وقتی که در مطالعات [علمی] خود پیشتر رفتم روز به روز بیدینتر گردیدم. چون این افکار برایم تازه بود بسیار مایل بودم که آنها را با مادرم، بستگانم و فرزندانم در میان بگذارم. اما تا دهان باز میکردم که در این مسائل چیزی بگویم، مادرم مرا نفرین میکرد و میگفت تو هم بابی شدهای و بستگانم گوشهایشان را میگرفتند و از خدا برای من طلب بخشایش مینمودند.» (ص ۳۸۲)
ولی این تنها مردم عامی مسخشده نبودند که در سرکوب و آزار پیروان باب شرکت داشتند. ضدیت با بابیت و بهائیت به سنتی بدل شده بود که به ذهنیت پژوهشگران تاریخ از جمله فریدون آدمیت نیز راه یافت. ولی این تنها مردم عامی مسخشده نبودند که در سرکوب و آزار پیروان باب شرکت داشتند. ضدیت با بابیت و بهائیت به سنتی بدل شده بود که به ذهنیت پژوهشگران تاریخ از جمله فریدون آدمیت نیز راه یافت.
وی در کتاب “امیرکبیر و ایران” از “فتنهی باب” نام میبرد و آیین باب را با فعالیتهای یک جاسوس انگلیسی ربط میدهد و منبع خود را، بدون ذکر صفحه، خاطرات آرتور کانلی یک جاسوس انگلیس ذکر میکند.
با اعتراض مجتبی مینوی، مبنی بر اینکه کانلی در خاطرات خود کوچکترین اشارهای به باب و پیروانش نکرده است، آدمیت به سوءتعبیر خود اعتراف کرده و در چاپهای بعدی داستان ارتباط جاسوس انگلیسی و باب را حذف میکند. (ص ۲۹۹) به گفتهی فریدون وهمن، «آدمیت سیاست ضدبهائی خود را از دست نگذارد و نوعی دیگر از جعل و افترا پیشه گرفت».
عباس امانت از پژوهشگران تاریخ مشروطه و استاد ایرانشناس دانشگاههای آمریکا در چندین کتاب خود این شیوهی آدمیت را مورد انتقاد شدید قرار میدهد که رویکرد او نه تحقیقی واقعبینانه است و نه علمی.
امانت در کتاب “رستاخیز و تجدید” مینویسد: «… علاوه بر اشتباهات واضح او در مورد حقایق تاریخی، که نمایانگر آشنایی اندک و بیدقتی او در متدولوژی تاریخ است، در سرتاسر فصل “داستان باب”، در شرح باورها و فعالیتهای بابیان لحنی کاملا اعتراضآمیز و زبانی ناسزاگویانه بکار میگیرد. افکار باب را “انبانی پر از کاه” که “جایی در جهان خرد و اندیشه” ندارد مینامد، رزمندگان بابی زنجان را احمقهای بیچاره و دیگر بابیان را شارلاتان، قاتل، جلاد، اهریمن میخواند. آدمیت با این کار خود تصویر نگرانکنندهای از مکتب تاریخنگاری مدرن ایران که خود راهبر آن بود بدست میدهد.» (ص ۳۰۱)
هرچه باشد باب به فرمان امیرکبیر تیرباران شده بود و امیرکبیر صدراعظمی بود که به نوبهی خود به فرمان ناصرالدینشاه به قتل رسید و آدمیت نیز نگارندهی زندگینامه و کارنامهی امیرکبیر بود. ولی معلوم نیست چرا آدمیت به متن درخواست پناهندگی امیرکبیر از سفارت انگلیس، پیش از آنکه به قتل برسد، اشارهای نکرده است.
عباس امانت در کتاب “قبلهی عالم” از آدمیت خرده میگیرد که او در اسنادی که در اختیار داشته، متن عریضه امیرکبیر مبنی بر درخواست پناهندگی را به کلی نادیده گرفته است و میافزاید: «گویی زندگانینویسش نمیتواند اجازه دهد که قهرمانش به سفارتخانهای خارجی پناه ببرد، آن هم به سفارت انگلیس». (ص ۲۹۸)
پیروان یک آیین دینی در ایران معاصر ارائه میدهد. شواهد وهمن نشان میدهد که بهائیان ایران با وجود سرکوبهای متمادی هرگز به خشونت و دروغ و تقیه روی نیاوردند.
در ایران اسلامی سخنگفتن از دیانت بهائی تابویی است که ورود به قلمرو ممنوعهی آن بیشتر به نجوای در گوش مانند است، مگر بخواهند ناسزایی نثار آن کنند. آزار و سرکوب پیروان آیین بهایی برای بسیاری روحانیان شیعه امری است واجب که پیشینهی آن به پیش از نهضت مشروطه بازمیگردد.
پارهی نخست که شامل پنج فصل است، مسائلی چون معمای بهائیت و دلایل مخالفت با دیانت بهائی، و مبارزه با بهائیان در دورههای سلطنت پهلوی پدر و پسر را برمیرسد. در پارهی دوم، نویسنده به بهاییآزاری در حکومت جمهوری اسلامی و رویارویی آن با جامعه بهائی ایران میپردازد. فریدون وهمن در سراسر کتاب پژوهشی خود، جابهجا به منابع و اسناد معبتر و تحقیقات دیگران استناد کرده و از آنها سود جسته است.
فریدون وهمن، ایرانشناس، دینشناس و استاد زبانشناسی دانشگاه کپنهاگ در کتاب پژوهشی اخیر خود به تاریخچهی بهائیآزاری در ایران پرداخته است. “یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی” (گوشهای از تاریخ اجتماعی − دینی ایران در دوران معاصر) عنوان کتاب فریدون وهمن است که در سال ۲۰۰۹ توسط انتشارات عصر جدید در آلمان به چاپ رسیده است.. کتاب پژوهشی است در ۷۷۸ صفحه در قطع وزیری در مجلدی نفیس، با چاپ شماری عکسها و اسناد دولتی و غیردولتی متعلق به دو دورهی پیش و پس از انقلاب در زمینهی بهائیستیزی و پیگرد پیروان این دین. این کتاب در هفده فصل و در دو پاره تنظیم شده است.
ایمان و منش دینی بهائیت
با مطالعهی این کتاب، خواننده در وهلهی نخست به این نکته پی میبرد، که بهائیان، برخلاف برخی دینهای ابراهیمی، اهل تقیه نبودهاند و نیستند. به عبارت دیگر، پیروان آیین بهائی، همانند بابیان، ایمان دینی خود را در هیچ شرایطی کتمان نمیکردند و همین امر آنها را در برهههای مختلف در برابر مخالفان دینی آسیبپذیر ساخته است.
فریدون وهمن بهائیت را دینی برخاسته « دینی برخاسته «از بطن فرهنگ و عرفان ایران» تعریف میکند که «علاوه بر اسلام، از دیانت و اعتقادات دین زردشت و جهانبینی آن» تأثیر پذیرفته است. همان گونه که از نظر نویسندهی کتاب، برخی آموزههای اسلامی نیز از دو مذهب یهودی و مسیحیت نشأت گرفتهاند. (ص ۵۷ کتاب)
نویسنده به سرفصلهایی از دیانت بهایی نیز میپردازد. اینها از جمله مواردی است که ستیز بیامان روحانیان مسلمان شیعه را علیه پیروان آیین بهایی برمیانگیزد. از جمله اینکه، بهائیان تفاوتی میان ادیان گوناگون نمیبینند؛ همهی ادیان از خدایی یکتا سرچشمه گرفتهاند؛ و هر دینی به دورهای از تاریخ و تمدن بشری تعلق دارد.
از سوی دیگر آیین بهایی بر این باور است که «پیامبران بیشماری در میان نسلها و قبایل و طوایف جهان برای هدایت انسان آمدهاند» که بهاءالله یکی از این فرستادگان است. پیروان این آیین باور دارند که هیچ کودکی از بدو تولد بهائی نیست و هر فرد در سن بلوغ است که دین خود را برمیگزیند. به همین دلیل “جستوجوی حقیقت” از جمله آموزههای پراهمیت در بهائیت است.
از دیگر ویژگیهای اعتقادات بهایی میتوان اشاره کرد به: تساوی حقوق زن و مرد، آزادی انتخاب همسر، اعتقاد به تکهمسری، ضرورت همخوانی علم، عقل و دین که با محبت و انسانیت توأم است، ترویج علم و دانش، مخالفت با جهل و خرافات، اعتقاد به اصل مشورت، مخالفت با جنگ و خشونت (جز در دفاع از کشور)، ترویج شادی و امیدواری و تشویق در اعتلای موسیقی و هنر و تأتر (صص ۵۹ − ۶۴). از نظر فریدون
(جز در دفاع از کشور)، ترویج شادی و امیدواری و تشویق در اعتلای موسیقی و هنر و تأتر (صص ۵۹ − ۶۴). از نظر فریدون وهمن، به همین دلیل بهائیت به دینی اصلاحطلب و عجین با فرهنگ ملی ایرانیان شهرت دارد که آموزههایش در تضاد با دین مسلط بر ایران است.
این اعتقادات دینی از آموزههای دو پیشوای دینی بهائیان نشأت گرفتهاند. پیروان دین بهائی سید علی محمد شیرازی ملقب به “باب” (۱۸۱۹ یا ۱۸۲۰ − ۱۸۵۰) را مبشر دین خود میدانند. وی از ظهور دینی دیگر سخن میراند که شارع آن به زودی از سوی خداوند فرستاده خواهد شد.
علیمحمد باب در سال ۱۸۵۰ در تبریز به فرمان امیرکبیر تیرباران شد. گفته میشود پیروانش جسد او را نخست چند سالی پنهان کرده و سپس به خواست بهاءالله آن را به منطقهی فلسطینی عکا انتقال دادهاند. امروز بر روی کوه کِرمِل در اسرائیل مقبرهای پرشکوه به نام “مقام اعلی” برافراشته شده که میگویند محل دفن باب است.
به اعتقاد بهائیان میرزا حسینعلی نوری مشهور به “بهاءالله” (۱۸۱۷ − ۱۸۹۲) همان پیامبری است که باب از آن خبر میداد که به دنبال پیامبران سلف خود آمده است. بهاءالله که از رهبران جنبش بابی و بنیانگذار دین بهائی است، یک سال پس از مرگ باب، به قلمرو امپراتوری عثمانی تبعید شد «تا سرانجام در زندانی در شهر دورافتادهی عکا جای گرفت» و در نزدیکی همان شهر جان سپرد.
سرکوب بابیان و بهائیان در دوره قاجار
با قتل فجیع باب گروهی از پیروان وی به خونخواهی او برخاستند و قصد جان ناصرالدینشاه را کردند. مخالفت بهاءالله، به عنوان یکی از پیشوان جنبش بابی، با ترور شاه سودی نبخشید و ترور صورت گرفت. ولی شاه از این سوءقصد جان به در برد. در پی این رویداد بود که به نام دین و دربار بابیکشی در سراسر ایران به راه افتاد که میتوان آن را از سیاهترین دورههای تاریخ معاصر دانست.
این فقط عاملان ترور نبودند که باید مجازات میشدند. از پیروان باب باید خون زن و کودک و پیر و جوان در سراسر کشور ریخته میشد تا خشم مهد علیا، مادر ناصرالدینشاه، فرو بنشیند. بابیکشی با مشارکت مردمی مسخشده چنان ابعاد شنیع و ددمنشانه به خود گرفت که اعتراض دیپلماتهای اروپایی و روسیه را برانگیخت. افسر اتریشی کاپیتان آلفرد فون گومونز که در آن زمان در ایران مأموریت داشت در گزارش خود چنین نوشت:
« روشی که این شکنجهگرها بکار میبرند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بختبرگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگهای من به غلیان میآورد. بدن محکومین را با میلههای سرخ داغ میکنند، چشمهای آنان را با مته سوراخ میکنند، سرشان را با پتک خرد میکنند، در بدنشان سوراخهای متعدد ایجاد کرده در آن شمع میگذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب میگذارند و بعد به آن نعل میکوبند و مجبورشان میسازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش میکند بدود اما بر زمین میخورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص میکنند. خیر، بدن متلاشی شدهی این محکومین را به طور واژگون با دستهایشان از درخت آویزان مینمایند و آنگاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.» (ص ۳۷۷) بسیاری پژوهشگران تاریخ مشروطه جنبش بابی را از پیشتازان حرکت ترقیخواهی و تجددطلبی در ایران میدانند. «نام بابی و بهائی بسیار زود با دیگراندیشی، تجدد، سنتشکنی و گذشتن از مرزهایی که قرنها کسی از آن جرأت گذر نداشت همراه شد … کلمه بابی در برخی اعجاب و تحسین، در گروهی بیم و هراس و در طبقه روحانی ایران نوعی دشمنی و نفرت به وجود آورد.» (ص ۳۸۰)
بابی و بهائی از نگاه تاریخنگاران ایرانی
نگار متحده در پژوهش خود درباره زنان دورهی قاجار، برخاستن باب را نقطه عطفی در تاریخ معاصر میداند که در سفرنامههای اروپاییان نیز ثبت شده است. پس از ظهور باب زنی که با دیگران فرق داشته و از خود صاحب فکر و نظر بوده است را بابی مینامیدهاند. متحده در این رابطه اشاره دارد به خاطرات شاهزادهی قاجار تاجالسطنه، دختر ناصرالدینشاه که نوشت:
«تا هیجده سالگی به من آموخته بودند آسمان با زنجیرهایی که در دست ملایک هست از بالا آویخته شده و رعد و برق نشان غضب و خشم خداست… وقتی که در مطالعات [علمی] خود پیشتر رفتم روز به روز بیدینتر گردیدم. چون این افکار برایم تازه بود بسیار مایل بودم که آنها را با مادرم، بستگانم و فرزندانم در میان بگذارم. اما تا دهان باز میکردم که در این مسائل چیزی بگویم، مادرم مرا نفرین میکرد و میگفت تو هم بابی شدهای و بستگانم گوشهایشان را میگرفتند و از خدا برای من طلب بخشایش مینمودند.» (ص ۳۸۲)
ولی این تنها مردم عامی مسخشده نبودند که در سرکوب و آزار پیروان باب شرکت داشتند. ضدیت با بابیت و بهائیت به سنتی بدل شده بود که به ذهنیت پژوهشگران تاریخ از جمله فریدون آدمیت نیز راه یافت. ولی این تنها مردم عامی مسخشده نبودند که در سرکوب و آزار پیروان باب شرکت داشتند. ضدیت با بابیت و بهائیت به سنتی بدل شده بود که به ذهنیت پژوهشگران تاریخ از جمله فریدون آدمیت نیز راه یافت.
وی در کتاب “امیرکبیر و ایران” از “فتنهی باب” نام میبرد و آیین باب را با فعالیتهای یک جاسوس انگلیسی ربط میدهد و منبع خود را، بدون ذکر صفحه، خاطرات آرتور کانلی یک جاسوس انگلیس ذکر میکند.
با اعتراض مجتبی مینوی، مبنی بر اینکه کانلی در خاطرات خود کوچکترین اشارهای به باب و پیروانش نکرده است، آدمیت به سوءتعبیر خود اعتراف کرده و در چاپهای بعدی داستان ارتباط جاسوس انگلیسی و باب را حذف میکند. (ص ۲۹۹) به گفتهی فریدون وهمن، «آدمیت سیاست ضدبهائی خود را از دست نگذارد و نوعی دیگر از جعل و افترا پیشه گرفت».
عباس امانت از پژوهشگران تاریخ مشروطه و استاد ایرانشناس دانشگاههای آمریکا در چندین کتاب خود این شیوهی آدمیت را مورد انتقاد شدید قرار میدهد که رویکرد او نه تحقیقی واقعبینانه است و نه علمی.
امانت در کتاب “رستاخیز و تجدید” مینویسد: «… علاوه بر اشتباهات واضح او در مورد حقایق تاریخی، که نمایانگر آشنایی اندک و بیدقتی او در متدولوژی تاریخ است، در سرتاسر فصل “داستان باب”، در شرح باورها و فعالیتهای بابیان لحنی کاملا اعتراضآمیز و زبانی ناسزاگویانه بکار میگیرد. افکار باب را “انبانی پر از کاه” که “جایی در جهان خرد و اندیشه” ندارد مینامد، رزمندگان بابی زنجان را احمقهای بیچاره و دیگر بابیان را شارلاتان، قاتل، جلاد، اهریمن میخواند. آدمیت با این کار خود تصویر نگرانکنندهای از مکتب تاریخنگاری مدرن ایران که خود راهبر آن بود بدست میدهد.» (ص ۳۰۱)
هرچه باشد باب به فرمان امیرکبیر تیرباران شده بود و امیرکبیر صدراعظمی بود که به نوبهی خود به فرمان ناصرالدینشاه به قتل رسید و آدمیت نیز نگارندهی زندگینامه و کارنامهی امیرکبیر بود. ولی معلوم نیست چرا آدمیت به متن درخواست پناهندگی امیرکبیر از سفارت انگلیس، پیش از آنکه به قتل برسد، اشارهای نکرده است.
عباس امانت در کتاب “قبلهی عالم” از آدمیت خرده میگیرد که او در اسنادی که در اختیار داشته، متن عریضه امیرکبیر مبنی بر درخواست پناهندگی را به کلی نادیده گرفته است و میافزاید: «گویی زندگانینویسش نمیتواند اجازه دهد که قهرمانش به سفارتخانهای خارجی پناه ببرد، آن هم به سفارت انگلیس». (ص ۲۹۸)
بیماریهای کلیوی قاتل خاموشی هستند که کیفیت زندگی را به میزان قابل توجهی تحت تأثیر خود قرار میدهد. بیماری کلیوی…