خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو

شدت بی رحمی خمینی و هیتلر به اندازه هم بود

باید توجه داشت که اگر خمینی به اندازه هیتلر آدم نکشت

از این روست که به اندازه هیتلر قدرت نداشت

میزان کشتار در دادگاههای انقلاب به اندازه ای بود

که بقول مکارم شیرازی امام جمعه قم :

به این آسانی که در دادگاههای انقلاب آدم میکشند

گوسفند هم سر نمی برند ..

.علم و دانشی که خمینی دارد با صراحت می گوید که “همه گرفتاری ما از این دانشگاه و دانش دیده هاست،هر چه می کشیم از این طبقه ای است که می گویند روشنفکریم و دانشگاه رفته ایم و حقوق دانیم. هر چه می کشیم از اینهاست” و البته یک نگاه اجمالی به کتاب کشف الاسرار خمینی نشان می دهد که چقدر به دیده تحقیر آمیز به دانش روز می نگرد. و هیتلر تاکید داشت که “هیچ آموزش فکری نخواهم داشت. دانش سبب تباهی جوانان من است”

… رفتار ددمنشانه با اقلیتهای خاص: یهودیان، همجنسگراها و کولیها در آلمان و جامعه بهایی در ایران از اقلیتهایی بودند که به اندازه اقلیتهای دیگر خوش شانس نیودند. کلا رفتار با بهاییان در قبل از انقلاب، با استاندارهای حقوق بشری فاصله بسیار داشت ولی بعد از انقلاب تمام حقوق شهروندی از آنان سلب شد. نگارنده گفتگویش را با یکی از افسران سپاه به خاطر می آورد که به دلیل انجام موفقیت آمیز ماموریتش در پراکنده ساختن اعضای روستایی که بهایی بودند ترفیع گرفت. و البته رفتار با یهودیان در آلمان نیاز به توضیح ندارد.

معلوم نیست دیکتاتورهای خون‌آشام چرا در اواخر عمرشان شاعر از آب درمی‌آیند! این چطور شاعری بود که در هواپیما وقتی از او سؤال کردند، هیچ احساسی نه به ایران، و نه به توده‌های میلیونی که به استقبال او آمده بودند، نداشت؟!

خمینی اولین درنده‌ی حلول کرده در جلد انسان نیست، جناب جلالت‌مآب! امیر تیمور لنگ نیز هنگامی‌که از شدت شراب‌خواری سقط شد، قرآن، هم‌چنان جلوی رویش گشاده بود. جالب این که، برخلاف خمینی ـ که فارسی معمولی را چپ و چوله و کج‌وکوله صحبت می‌کرد و حرف زدن عادی یک بچه‌ مدرسه‌ را هم بلد نبود ـ تیمور لنگ حافظ قرآن بود، می‌توانست سوره‌ها را از آخر به اول هم بخواند. از شدت زهد و دیانت! باید در سفر و جنگ مسجد بزرگ و چوبی او را حمل می‌کردند؛ تا حضرتش نماز بخواند!

.هزار رحمت به ارواح نداشته و خبیث هولاکو و چنگیز که رک و پوست‌کنده می‌گفتند، ما آمده‌ایم غارت و کشتار کنیم و هیچ موجود زنده ـ حتی گربه‌ها را هم ـ زنده نگذاریم؛ کتاب‌ها را باید سوزاند و شهرها را ویران کرد.

 بلایی که در ایران بر سر بهاییان و در آلمان نازی بر سر یهودیان آمد به بهترین شکل واقعیت را بیان می کند.

لااقل صف‌بندی‌ها مشخص بود. چنگیز، جای نجم الدین کبری و عطار نیشابوری نمی‌نشست. … این بار قابیل حسابی چهره‌ی خود را بزک‌ کرده بود. گرگ لباس میش را پوشیده بود؛ و دیو، خلعت انسان. آقا ! نمی‌گفت به سبک سلاطین قدیم، رؤیای کشورگشایی و خیال امپراطوری در سر می‌پروراند، دم از صدور اسلام ! می‌زد. نمی‌گفت دیکتاتوری، می‌گفت: جمهوری؛ آن‌هم از نوع اسلامی‌اش. می‌گویند یکی را به ده راه نمی‌دادند، سراغ کدخدا را می‌گرفت!

جاسوسی مردم بر علیه مردم: هر دو حکومت برای تسلط بیشتر بر ارکان زندگی مردم، مردم را تشویق می کردند که جاسوسی همدیگر را بکنند. خمینی در پاییز ۶۱ از دانش اموزان می خواهد که معلمان خود را زیر نظر بگیرند و انحرافات آنها را به مسئولان امنیتی گزارش کنند و از معلمان نیز می خواهد که رفتار مشکوک دانش اموزان یا اولیای آنها را به همین مسئولان گزارش کنند.

در آلمان این کار صورت سیستماتیک داشت به طوری که راینهارد هایدریش رییس گشتاپو بیش از صد هزار خبرچین نیمه وقت را اجیر و تربیت کرده بود که وظیفه شان نوشتن نام هر کسی بود در باره دولت یا پیشوا نظر انتقادی ابراز می کرد.

البته خصوصیات دیگری هست که در ان تفاوتهایی بین دو دیکتاتور دیده می شود. هیتلر اگر چه به آموزش دانش علاقه ای نداشت ولی سطح دانش خود وی کم و بیش به روز بود ولی خمینی هنوز در صدر اسلام و یونان باستان سیر می کرد.

این مقاله با استفاده از منابع اطلاعاتی زیر نیز تهیه شده است

خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟

از مقاله .. خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو

– روجوع به مقاله : رفتار ددمنشانه با اقلیتها

خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟

https://ataizizseler.com/2020/10/08/kh

omeini-and-hitler-on-two-scales/

خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟

ASRAREPOSHTEPARDEHA.BLOGSPOT.COM

خمینی و هیتلر بر روی دو کفه ترازو – کدام یک سنگدل تر، ضد مردمی، و جنایت کار تر بود؟

  1. منظور از شیطان همین آخوندها هستند اسلام ناب پشمکی بهترین نوع اسلام، اسلام ناب پشمکی است هم خوشمزه است و…

این نه شگل من است

 ..ندانم کجا دیده‌ام در کتاب

که ابلیس را دید شخصی به خواب

به بالا صنوبر، به دیدن چو حور

چو خورشیدش از چهره می‌تافت نور

فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی

فرشته نباشد بدین نیکویی

تو کاین روی داری به حسن قمر

چرا در جهانی به زشتی سمر؟

چرا نقش بندت در ایوان شاه

دژم روی کرده‌ست و زشت و تباه؟

شنید این سخن بخت برگشته دیو

بزاری برآورد بانگ و غریو

که ای نیکبخت این نه شکل من است

ولیکن قلم در کف دشمن است

.

  1. منظور از شیطان همین آخوندها هستند اسلام ناب پشمکی بهترین نوع اسلام، اسلام ناب پشمکی است هم خوشمزه است و…

مصداق حكايت ما و ابليس مانند حكايت دنياي  اسلام با بهائیان   است. دنياي اسلام وهمه گشورهای شيعه نشین  همان تصويري را از آیین بهائی ارائه مي‌دهند كه از ابليس ارائه داده مي‌شود. چرا چنين اتفاقي افتاده ؟ دليلش همان چيزي است كه #سعدي به آن اشاره مي‌كند: «قلم در كف دشمن است»

 قدرت رسانه‌اي شرق چهره‌اي از ماكشيده و بر در ايوان خويش آويخته، دژم روي و سياه. آدمياني هم كه مدام به اين چهره چشم دوخته‌اند وقتي با  اسم بهائی برخورد مي‌كنند گويي با جن و  ابليس روبه‌رو شده‌اند. در همين فرايند بازنمايي رسانه‌اي است كه علمای فاسد  مساوي با اسلام قرار مي‌گيرند و يا مثل هفته‌هاي اخير سعي مي کنند آنرا فرقه بنامند و یا به اسرائیل ربط دهند. متأسفانه با وجود همه تلاش‌هاي اخير  در حوزه رسانه‌سازي‌ بين‌المللي، قلم و رسانه همچنان در كف آنان است و ما تنها چشم اميد داريم كه يكي‌شان از سر اتفاق خوابي ببيند و چهره متفاوت ما متعجبش سازد.

مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه  آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف  سر سلسله  بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته  است مقصود  اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند  جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷

در مثل مناقشه نیست ،  خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد  و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است
مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه  آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف  سر سلسله  بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را به عهده داشته  است مقصود  اصلی از شیطان در مقامی نفس اماره انسانی ودر مقامی نفوسی هستند که سبب اظلال و فریب مردم می شوند  جمال قدم در لوحی میفرماید مظاهر شیطانیه در نهایت مکر وخدعه مشهود و مشغول و ما بین ناس بصورت انسان ظاهر … قاموس مختصر ایقان ص ۱۷۷

در مثل مناقشه نیست ،  خداوند هم مدیر جهنم نیست در واقعیت شیطانی بجز اندیشه های مخرب وجود ندارد هر اندیشه مخربی شیطانی است و کاملا محسوس است چرا که دیوث بصورت واقعی وجود ندارد  و غیر قابل محسوس است در واقع شیطان مقابل رژیم جمهوری اسلامی لنگ انداخته است
بیشتر بدانید 👎

 حضرت عبدالبها، فرموده اند : جمیع کمالات و فضائل صفت انسان است و جمیع رذائل صفت انسان . و همچنین تفاوت بین افراد نوع انسانرا ملاحظه نمائید که حضرت مسیح در صورت بشر بود و قیافا در صورت بشر حضرت موسی انسان بود و فرعون انسان هابیل انسان بود و قابیل انسان جمال مبارک انسان بود یحیی انسان اینست که گفته میشود انسان آیت کبرای الهی است یعنی کتاب تکوین است زیرا جمیع اسرار کائنات در انسان موجود است . پس اگر در ظلّ تربیت مربّی حقیقی بیفتد و تربیت شود جوهر الجواهر گردد نور الانوار شود روح الارواح گردد مرکز سنوحات رحمانیّه شود مصدر صفات روحانیّه گردد مشرق انوار ملکوتی شود مهبط الهامات ربّانی گردد و اگر چنانچه محروم بماند مظهر صفات شیطانی گردد جامع رذائل حیوانی شود مصدر شؤون ظلمانی گردد . اینست حکمت بعثت انبیا بجهت تربیت بشر تا این زغال سنگ دانه الماس شود و این شجر بی ثمر پیوند گردد و میوه ای در نهایت حلاوت و لطافت بخشد . و چون باشرف مقامات عالم انسانی رسد آن وقت دیگر ترقّی در مراتب کمالات دارد نه در رتبه زیرا مراتب منتهی شود لکن کمالات الهیّه

  • معنی شیطان

    مقصود از #شیطان مردمی هستند که همواره به هر عنوان که میسر باشد خلق جهان را فریب می دهند واز راست منحرف می کنند در کتب مقدسه  آسمانی ذکر شیطان مکرر آمده است و از ابتدای خلقت و از دوره آدم وحوا که درعرف  سر سلسله  بنی نوع انسان بوده اند شیطان نقش مهمی را…

  • فتح بخارا

     ، وقتی #چنگیز_خان   #بخارا را فتح کرد ، هیچ حرمتی برای مسلمانان قائل نشد و با اسب به مسجد جامع شهر وارد شد .   دیگر مغولان ، به دنبال او با اسب و یراق در مسجد منزل کردند و در آنجا بساط میگساری و عیش و طرب فراهم آوردند .   صندوقهای قرآن را نیز از…

  • بحران بی معنایی

    بحران بی معنایی در زندگی بسیاری از افراد وجود دارد و آنها را آزار می دهد. اینکه نمی دانند برای چه پا به این دنیا گذاشته اند و چه باید بکنند. برخی دیگر هم با بحرانی به نام ناتمام ماندن معنا مواجه می شوند. یعنی برخی از افراد برای زندگی معنایی را در نظر داشته…

  • رستم  یلی بود در سیستان

    همانطور که میدانید رستم  یلی بود در سیستان که خدابیامرز فردوسی کردش رستم دستان. ضمن تشکر از آن مرحوم گرامی که در آن زمان، بیشتر از مسئولان فعلی مملکت به استان ما توجه داشت، آرزو میکنم که ایکاش رستم یک امامزاده بود. شعرش هم میشد: که رستم ملایی بود در سیستان من او را کردم…

  • baran24-7.com

    This Website is being updated. you can visit the site and projects or tap the call button for customer support mobile number +17788967712 email: support@baran24-7.com baran24-7.com ASBESTOS ABATEMENT We provide home owners & businesses with certified asbestos removal services. Our team spares no expense in ensuring we removal all sources properly so your health is…

  • صبح جادویی

    خلاصه کتاب صبح جادویی اثر هال الرود فهرست مطالب کتاب صبح جادویی یکی از کتاب‌هایی است که می‌تواند تاثیر بسیار خوبی بر روی زندگی هر فردی بگذارد. بسیاری از ما هر روز بعد از بیدار شدن یک زندگی یکنواخت و یکسانی را تجربه می‌کنیم اما با خواندن این کتاب، زندگی شما متحول خواهد شد و…

  • نامه به یکصد سالگی خودم

    Write a letter to your 100-year-old self. خیلی خوشحالم ای نامه را به تو مینویسم چقدر جالبه برای من که میتونم در یک سالگی به خودم نامه بنویسم می خوام بپرسم آیا توکل کردی که خوب میشی آیا کسی به تو کلیه داد خیلی نمیتونن از کلیه شون بگذرند اما تو از جونت گذشتی هورا…

, , ,

در ادبیات عرفانی منظور از کلمه لیلا ،خدا است. یعنی اگر لیلی یکی از مخلوقات خداوند است و اینگونه مجنون را دیوانه می کند، پس خالق او چه صفاتی دارد؟
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم

شعر از #نظامی

منظور از نماز، ستایش کردن لیلی توسط مجنون است و منظور از شکستن نماز یعنی مجنون برای مدت کوتاهی دست از عشق به لیلی برمیدارد (بدون مقدمه) و به طرف لیلای حقیقی یعنی خدا می رود. در ادبیات عرفانی منظور از کلمه لیلا ،خدا است. یعنی اگر لیلی یکی از مخلوقات خداوند است و اینگونه مجنون را دیوانه می کند، پس خالق او چه صفاتی دارد؟
..https://ataizizseler.online/2022/06/06/%d8%a7%db%8c%d9%86-%d9%86%d9%87-%d8%b4%da%af%d9%84-%d9%85%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/

شاه هویدا و دیگر صاحبمنصبان ارشد خود را سپر بلا ساخت

مدرضا_شاه در مصاحبه با نشریه لوموند بعد از انقلاب چنین میگوید: “… موقعی که لیست افراد مورد نظر برای کسب اجازه بازداشت آنها – به من ارائه شد، در مورد همه جز هویدا موافقت کردم و همان روز ۷ نوامبر [۱۶ آبان] پس از آن که هویدا را به کاخ فراخواندم، مسائل را بیپرده با او در میان نهادم، و چون احساس میکردم که جانش در خطر است، از وی خواستم تا چنانچه مایل است بدون فوت وقت با یک هواپیمای خصوصی از ایران خارج شود. هویدا صحبتهای مرا تا آخر گوش داد و سپس گفت: هیچ دلیلی ندارد که بخواهم از ایران فرار کنم، چون خود را اصلاً مقصر نمیدانم و اگر هم شما به سهم خود راهی جز بازداشت من ندارید، خواهش میکنم حتماً این کار را انجام دهید…. من هم البته انتظار جواب دیگری جز این از هویدا نداشتم. چون میدانستم او هیچگاه شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکرده و روی هم رفته شخصی بود که نمیشد هیچ اتهامی را به وی نسبت داد…”

#فریدون_هویدا ادعای شاه و بخصوص پیشنهاد فرار را رد کرده و آن را “توهم شاهانه” نامیدهاست. وی در رد ادعای شاه، آخرین مکالمه خود با برادرش را چنین شرح میدهد: “آن روزها چون مرتب با امیرعباس تماس تلفنی داشتم خودش به من اطلاع داد که شاه به او گفته است: بازداشت شدنش را باید صرفاً یک اقدام موقتی برای نجات تاج و تخت تلقی کند و به دنبال آن هم چون خواهد توانست به خوبی از خود دفاع کند، نتیجه محاکمهاش جز به پیروزی و سرافرازی وی منجر نخواهد شد.”

بررسی واقعیتها و فکتها نشان میدهد که ادعای شاه درست نیست و او این صحبتها را بعد از اینکه برای قربانی کردن هویدا مورد انتقاد جدی قرار داشت، سرهم بندی کرده بود. شاه دو روز پیش از پیام مشهورش در پذیرش صدای مردم و انقلاب، هویدا و دیگر صاحبمنصبان ارشد خود را #سپر_بلا ساخت تا خود را نجات دهد. این اقدام شاه در حالی که او به خوبی میدانست که هویدا و نصیری و دیگران صرفا مجری اوامر و تصمیمات او بودند جدا از زیر پاگذاشتن اصول اخلاقی و انسانی به خوبی بیانگر فقدان صداقت و اراده او در پذیرش اشتباهات و انجام تغییرات واقعی بود

اگرچه در متن کیفرخواست اشاره به بهائی بودن هویدا نشده بود اما این عامل نیز در ذهنیت نیروهای مذهبی انقلابی

در انتقامگیری از هویدا اثرگذار بود. هم در آن دوره و هم بعدها معلوم شد که هویدا یک شیعه معتقد بود. پدر بزرگ او آقا محمدرضا قناد از نزدیکان سیدعلی باب و میرزا حسینعلی بهاءالله بود. فرزند او حبیبالله عینالملک که بعدها سفیر ایران در بیروت و عربستان سعودی شد، دربچگی در محیط بهائی بزرگ شد اما مدارک قوی وجود ندارد که او در بزرگسالی عقاید بهائی داشته است. #هویدا در نوجوانی پدرش را از دست داد و بعد از آن تحت تربیت مادرش افسرالملوک از نتیجههای عزتالدوله خواهر ناصرالدین شاه قاجار قرار گرفت که زنی مذهبی و معتقد به شیعه

اثنیعشری بود

.توضیح تصویر،امیرعباس هویدا و همسرش لیلا امامی

#علی_افشاری، تحلیلگر مسائل سیاسی

..

ممکن است تصویر سیاه و سفید ‏‏‏‏۲‏ نفر‏، ‏افراد می‌نشینند‏‏ و ‏داخلی‏‏ باشد
  • قره‌باغی هویدا از زندان آزاد شد و یک ماشین و قبضه کلت کمری برای فرار در اختیار او قرار گرفت.

 توصیه قره‌باغی را نادیده گرفت و برعکس

از طریق یکی از نزدیکانش با داریوش فروهر تماس گرفت و در نهایت به مدرسه رفاه رفت و از آنجا به زندان قصر منتقل شد.

baran24-7.com

This Website is being updated. you can visit the site and projects or tap the call button for customer support mobile number +17788967712 email: support@baran24-7.com baran24-7.com ASBESTOS ABATEMENT We provide home owners & businesses with certified asbestos removal services. Our team spares no expense in ensuring we removal all sources properly so your health is…

صبح جادویی

خلاصه کتاب صبح جادویی اثر هال الرود فهرست مطالب کتاب صبح جادویی یکی از کتاب‌هایی است که می‌تواند تاثیر بسیار خوبی بر روی زندگی هر فردی بگذارد. بسیاری از ما هر روز بعد از بیدار شدن یک زندگی یکنواخت و یکسانی را تجربه می‌کنیم اما با خواندن این کتاب، زندگی شما متحول خواهد شد و…

نامه به یکصد سالگی خودم

Write a letter to your 100-year-old self. خیلی خوشحالم ای نامه را به تو مینویسم چقدر جالبه برای من که میتونم در یک سالگی به خودم نامه بنویسم می خوام بپرسم آیا توکل کردی که خوب میشی آیا کسی به تو کلیه داد خیلی نمیتونن از کلیه شون بگذرند اما تو از جونت گذشتی هورا…

هویدا آگاهانه خود را در اختیار انقلاب قرار داد و جزو معدود مقامات ارشد حکومت پهلوی بود که انقلاب را پذیرفت و از تغییر حکومت استقبال کرد. او همانطور که خودش گفت به عدالت اسلامی باور داشت و مطمئن بود که می تواند با دفاع مبسوط و مفصل اذهان را در مورد خودش تغییر دهد

  • اما هویدا بعد از خروج از پادگان جمشید آباد توصیه قره‌باغی را نادیده گرفت و برعکس از طریق 

جنگ های داخلی امریکا

اسلحه بزرگترین تجارت خلافکاران بود. به سبب اینکه بعضی از شهرها  در نزدیکی مرز واقع شده  بودند از این تجارت به خوبی بهره می بردند. در دوره ای که جنگ میان جنوب و شمال قاره 
آمریکا در جریان بود بسیاری از گانگسترها به قانون شکنی عادت کرده بودند در زمانی که هنوز آمریکا تبدیل به این آمریکا قدرتمند امروز  نشده بود، 
دو قشر بزرگ، تشکیل دهنده اصلی این کشور بودند
. در جنوب ایالت هایی با مردمانی تندخو و مکزیکی که از نسل سرخپوستان بودند و به ایالت های برده معروف بودند و در شمال و همچنین شرق، ایالت هایی با مردمانی که از نسل تاجران و استعمارگران بریتانیایی بودند و به یانکی ها شهرت داشتند. در زمانی که قانون برای این کشور هنوز معنا پیدا نکرده بود، ایالت های جنوبی برده داری می کردند

 و از برده های آفریقایی به رایگان بهره می بردند. 
اما ایالت های شمالی که اندکی پیشرفته تر بودند، در صدد قانون مند شدن بودند. 
آبراهام لینکلن رئیس جمهور ایالت های شمالی بود و جفرسون دیویس رئیس جمهور یازده ایالت جنوبی بود. این یازده ایالت علاقه ای به قانون ترک برده داری نداشتند به همین علت، میان این دو قشر، جنگ سختی در گرفت. ایالت های شمالی با یونیفرم های سرمه ای و ایالت های جنوبی با یونیفرم های خاکستری تجهیز شده بودند. در طی این جنگ خون زیادی ریخته شد اما سود اصلی را خلافکاران و گانگستر ها بردند. آن ها که به دور از جنگ در پی دزدی و تجارت غیر قانونی بودند، توانستند دوره ای را در تاریخ رقم بزنند که ما امروزه آنرا با نام وسترن میشناسیم. در سال 1864 ایالت های شمالی توانستند که پایتخت جنوبی ها، ریچموند را فتح کنند. جنرال لی که فرماندهی نیرو های نظامی جنوبی ها را بر عهده داشت، به علت نداشتن مهمات و سرباز به اندازه کافی، بالاخره در 9 آوریل 1865 تسلیم شد 
و جنگ به سود یانکی ها پایان یافت.
یکی از نمونه های داستانی واقعی در فیلم های یک مشت دلار بود که 
پس از موفقیت فیلم (یک مشت دلار 1964)، فیلم (به خاطر چند دلار بیشتر 1965) ساخته شد و سپس چهارمین فیلم برتر تاریخ، یعنی فیلم (خوب، بد، زشت 1966) ساخته شد که با گذشت ۵۰  سال، هنوز هم نماد اصلی ژانر وسترن است. یک مشت دلار فیلمی است که لوکیشن زیادی ندارد و تمام اتفاقات فیلم، در یک شهر مرزی به وقوع می پیوندد.

آبراهام لینکلن در پی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۸۶۰ به ریاست جمهوری آمریکا رسید. این دوران مصادف بود با جنگ داخلی آمریکا، که در این دوران نزدیک به ۶۰۰٬۰۰۰ نفر جان باختند.

جنگ هاي داخلي آمريكا كه بين ايالات جنوبي و شمالي آن كشور در نيمه دوم قرن نوزدهم بين سال هاي 1861 الي 1865 ميلادي صورت گرفت و به مدت چهار سال به طول انجاميد خونين ترين، بزرگترين، وحشيانه ترين، و پرقساوت ترين جنگ داخلي دنياي غرب در آن قرن بود.
از 31 ميليون جمعيت آن روز آمريكا بيش از 620 هزار سرباز و افسر نظامي در نبردهاي مختلف دو طرف كشته و بيش از يك ميليون و يكصد هزار نفر از نظاميان زخمي شدند. در اين نبردها صدها هزار نفر غيرنظامي بي گناه به علت جنگ، شيوع امراض مختلف، بيماري و گرسنگي جان باختند و ميليون ها نفر آواره و بي خانمان شدند. جنگ هاي داخلي ايالات متحده جنگ آمريكا عليه خود بود نه عليه بيگانگان.
طبق آمار رسمي منتشر شده، تلفات جاني نظامي آمريكا در اين جنگ ها از مجموع تمام تلفات نظامي اين كشور، از آغاز استقلال ايالات متحده در اواخر قرن هيجدهم تا جنگ هاي كره و ويتنام (از جمله جنگ هاي آمريكا با انگلستان، مكزيك، اسپانيا، و جنگ هاي جهاني اول و دوم) بيشتر بوده است.
براي مثال، تلفات نظامي آمريكا در جنگ استقلال طلبانه (1775 الي 1783 ميلادي) 4435 نفر، در جنگ جهاني اول (1917 الي 1918 ميلادي) 516،116 نفر، در جنگ جهاني دوم (1941الي 1945 ميلادي) 399،405 نفر، در جنگ كره (1950 الي 1953 ميلادي) 746،33نفر، و در جنگ ويتنام (1964 الي 1973 ميلادي) 152،58 نفر بود. تلفات نظامي جنگ هاي چهارساله داخلي آمريكا با مقايسه با جمعيت آن روز ايالات متحده بسيار بالا بوده است. به عبارت ديگر، اگر تلفات نظامي آمريكا در جنگ هاي داخلي را نسبت به جمعيت امروز آمريكا (309ميليون نفر) حساب كنيم، تلفات نظامي جنگ هاي داخلي و تجزيه طلبي از 6 ميليون نفر تجاوز مي كند. در مدت چهار سالي كه جنگ هاي داخلي آمريكا ادامه داشت بيش از دو ميليون سرباز و افسر از دو ارتش ايالات شمالي و جنوبي در آن شركت داشتند (حدود يك ميليون و سيصدهزار نفر از ايالات شمالي و 850 هزار نفر از ايالات جنوبي) و در پايان آن بيش از نصف اين عده كشته و زخمي شده بودند كه نزديك به يك سوم (بيش از 620هزار نفر) آن را كشته شدگان و يك پنجم آن (بيش از 475 هزار نفر) را زخمي شده ها تشكيل مي دادند.
علل اصلي جنگ هاي داخلي و جريان تجزيه طلبي در ايالات متحده در سه عامل اقتصادي، نژادي و سياسي نهفته بود. عامل اقتصادي تضاد و ناهماهنگي سيستم سرمايه داري مدرن و صنعتي ايالات شمالي امريكا با سيستم سرمايه داري قديمي، سنتي و كشاورزي ايالات جنوبي بود. در ايالات جنوبي كاشت پنبه، نخ ريسي، مالكيت زمين و مراتع حاصلخيز و خريد و فروش برده پايه ثروت و قدرت را تشكيل مي داد. بسياري از ساكنان ايالات جنوبي به ويژه طبقه ثروتمند و اشراف حاضر نبودند كه نظام جديد صنعتي و بازرگاني ايالات شمالي كه برده ها را رها كرده و به كارخانجات و كارگران روي آورده بودند، جايگزين نظام اقتصادي آنان گردد و به همين جهت در حفظ سيستم برده داري و حفظ پنبه زارهاي خود اصرار مي ورزيدند. مالكيت برده نه تنها نيروي كاري و انساني ايالات جنوبي را تشكيل مي داد بلكه خود يك منبع ثروت و درآمد به شمار مي رفت. خريد و فروش برده يك كالا محسوب مي شد.
عامل دوم، لغو بردگي در شمال و شورش و قيام براي رفع تبعيضات نژادي و اعطاي ابتدائي ترين حقوق بشر به جمعيت سياهپوستان در سراسر آمريكا بود. ايالات جنوبي با منسوخ كردن قانوني بردگي مخالفت مي كردند و ايالات صنعتي شمالي كه به توسعه اقتصادي و مالي خود در جنوب آمريكا علاقه مند بودند سيستم برده داري را سدي در رشد و نمو سرمايه داري مدرن مي ديدند.
عامل سياسي و علت سوم جنگ هاي داخلي و تجزيه طلبي در آمريكا تناقض قانون اساسي با ساختارهاي اجتماعي و تعصبات موجود در جامعه، به ويژه نقش دولت فدرال (مركزي) در مقابل دولت هاي ايالتي بود. نه تنها نظام بردگي با اصل اعلام شده در قانون اساسي كه «همه مردم يكسان خلق شده اند» در تضاد بود، بلكه كشور اعلام شده در سال 1789 ميلادي به نام «ايالات متحده امريكا» در حقيقت يك اتحاديه قانوني «دولتهاي ايالتي» محسوب مي گرديد. ملت واحد، يا به عبارت ديگر «ملل متحد امريكا» يك آرزوي موسسان اوليه «ايالات متحده آمريكا» بود. هر چند كه دولت هاي ايالتي در شمال و غرب قاره آمريكا توسعه پيدا كرده و تعداد ايالات متحده افزايش مي يافت، به همان اندازه نيز شمار و قدرت ايالات جنوبي در كنگره آمريكا (مجلس نمايندگان و سنا) و در سيستم دولت مركزي (فدرال) تقليل يافته و كم رنگ مي گرديد. جدائي 11 ايالت جنوبي از مجموع 34 ايالات موجود در سال 1861، و تجزيه آمريكا به دو دولت «ايالات متحده امريكا» و «ايالات كنفدرال آمريكا» با روساي جمهور و ارتش و كنگره و سياستگذاري داخلي و خارجي ويژه خود، در حقيقت بازتاب و پاسخ ايالات جنوبي به سه عامل ذكر شده بود.
برچسب‌ها: آمریکاجنگجنگ داخلیشمال جنوببرده داری+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:11 توسط محمد  | نظرات

بین سالهای 1861 و 1865م، ایالات متحده به دلیل جنگ شدید داخلی بین ائتلاف ایالات جنوبی و اتحادیه ایالات شمالی، به رهبری آبراهام شمالی، به دو قسمت تقسیم شد. پیروزی ایالات شمالی، به دو قسمت تقسیم شد. پیروزی ایالات شمالی، به برده داری در جنوب خاتمه داده و یکپارچگی ملت آمریکا را تضمین نمود.
زیر نویس عکس
لباس نیروهای جنوبی
لباسهای هم شکل به رنگهای نخودی تا خاکستری متغیر بودند. رنگ لباس این پیاده نظام، نخودی است.
زیرنویس عکس
لباس نیروهای شمالی
لباسهای هم شکل آبی رنگ مرسوم بود. این تصویر یک سواره نظام است.


اتحادیه ایالات شمالی

ایالات شمالی تقریبا تمامی کارخانه های ایالات متحده را در اختیار خود داشتند و می توانستند تفنگ و سلاحهای سنگین تولید کنند. همچنین، دو سوم جمعیت آمریکا درشمال کشور زندگی می کردند. در جنگ داخلی آمریکا، تعداد کشته ها و زخمی های نیروهای اتحادیه شمالی بیشتر از نیروهای ائتلاف جنوبی بود، اما شمالیها می توانستند جای کشته ها و زخمی هایشان را با نیروهای تازه نفس پرکنند، در حالیکه جنوبی ها به علت تعداد کم نیروهایشان، قادر به انجام اینکار نبودند.


ائتلاف ایالات جنوبی

این ائتلاف متشکل از یازده ایالت جنوبی بود که در سالهای 1860 و 1861 م از اتحادیه ایالات شمالی جدا شدند. این ایالات عبارت بودند از: تگزاس، آلاباما، فلوریدا، کارولینای جنوبی، جورجیا، لوئیزیانا، می سی سی پی، آراکانزاس، کارولینای شمالی، تنسی و ویرجینیا، اقتصاد این ایالات به صادرات پنبه متکی بود. آنان پنبه را با استفاده از نیروی کار برده ها می کاشتند. طس جنگ داخلی آمریکا، جنوبی ها فقیر و گرسنه شدند.


آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن در سال 1809 م، در کنتاکی بدنیا آمد. وی یکی از بزرگترین رئیس جمهورهای کشور ایالات متحده آمریکا می باشد. در سال 1863 نطقی ایراد کرد که به «خطا به گتیز بورگ» معروف شد. این خطابه بخاطر ارائه تعریفی جامع از دموکراسی معروف شده است: «… حکومت مردم، به دست مردم، برای مردم» لینکلن در سال 1865 به قتل رسید.
زیر نویس عکس
برگزیده ای از «نطق گتیز بورگ»
برای تجلیل از مقام آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور ایالا متحده، تندیس یاد بود وی در واشنگتن دی. سی، ساخته شده است.

نوامبر 1860م

«آبراهام لینکلن» عضو حزب جمهوریخواه که مخالف برده داری است، به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخال می شود.

دسامبر 1860

ایالت «کارولینای جنوبی» از اتحادیه جدا می شود. ایالتهای جنوبی دیگر نیز بعد از مدت کوتاهی از اتحادیه جدا می شوند.

فوریه 1861

ایالتهای جنوبی، «ائتلاف ایالات جنوبی» را بوجود می آورند، و «جفرسون دیویس» را به عنوان رئیس جمهور خود انتخاب می کنند.

آوریل 1861

نیروهای جنوبی، شهر بندری «فورت سامتر» در «چارلستون» واقع در کارولینای جنوبی، را گلوله باران می کنند. این حادثه، باعث شروع جنگ داخلی آمریکا می شود.

ژوئیه 1861

نیروهای ائتلاف ایالات جنوبی، نیروهای اتحادیه ایالات شمالی را در منطقه «بول ران» در ایالت ویرحینیا، شکست می دهند.

آوریل ـ ژوئن 1862

ژنرال «توماس جکسون» که ملقب به «دیوار سنگی» بود، در نبردی چشمگیر در دره «شناندو» واقع در ایالت «ویرجینیا» نیروهای اتحادیه ایالات شمالی را شکست می دهد.

سپتامبر 1862

نبرد «آنتی تام» در ناحیه «شار پزبورگ» در ایالت مریلند صورت می گیرد. رابرت ئی. لی، فرمانده نیروهای ائتلاف ایالات جنوبی، مجبور به عقب نشینی به ویرجینیا می شود. در روز 22 سپتامبر، رئیس جمهور، لینکلن، ««اعلامیه لغو برده داری» را منتشر می کند. این اعلامیه، تمامی بردگان ایالات جنوبی را از تاریخ یکم ژانویه 1863، آزاد اعلام می کند.

دسامبر 1862

نبرد «فرد ریکز بورگ»، در ایالت ویرجینیا، با پیروزی نیروهای ائتلاف ایالات جنوبی به فرماندهی ژنرال «لی» تمام می شود. 13000 نفر از نیروهای اتحادیه ایالات شمالی زخمی می شوند.

ماه مه 1863

ژنرال «لی» به پیروزی چشمگیری در «چانسلر زویل»، واقع در ویرجینیا، نائل می شود. ارتش ژنرال «لی» تا شهر پنسیلوانیا پیش می رود.

ژوئیه 1863

حدود 50000 سرباز جان خود را در نبرد سه روزه «گتیز بورگ»، از دست می دهند. پیشروی ژنرال «لی» به سمت «پنسیلوانیا» متوقف شده و او مجبور می شود که به ویرجینیا برگردد. در روز چهارم ژوئیه، ژنرال «یولیسیز اس. گرانت»، شهر «ویکس بورگ» در «می سی سی پی» را فتح می کند. این پیروزی، شمالیها را به رودخانه «می سی سی پی» مسلط کرده و ایالتهای موتلفه جنوب را به دو نیم تقسیم می کند.

ماه مه 1864

نبرد «ویلدرنس» (بیابان)، درنزدیکی «چانسلرزویل» در ایالت ویرجینیا اتفاق می افتد. در نبرد خونین، نیروهای ژنرال «گرانت» در مقابل نیروهای ژنرال «لی» قرار می گیرند که در نتیجه، 17000 سرباز شمالی و 11000 سرباز جنوبی کشته می شوند. علی رغم تعداد زیاد مجروحین، نیروهای ژنرال «گرانت»، نیروهای جنوب را تا پایتختشان، «ریچموند»، به عقب می رانند.

نوامبر ـ دسامبر 1864

«ویلیام تی. شرمن » که یک ژنرال نیروهای شمال است، «رژه دریایی» خود را از «آتلانتا» تا «سوانا» با گذشتن از «جورجیا»، تکمیل می کند. ارتش وی، شهرها و مزارع را آتش زده و محصولات کشاورزی را از بین می بردند.

آوریل 1865

با تسلیم ژنرال «لی» به نیروهای ژنرال «گرانت» در دادگاه شهر «آپوماتکس» در ایالت ویرجینیا، جنگ داخلی تمام می شود. در روز 14 آوریل، آبراهام لینکلن در سالن نمایش فورد در شهر واشنگتن، توسط یک جنوبی بنام «جان ویلکس بوت»، هدف گلوله قرار می گیرد. لینکلن، یک روز پس از سوء قصد می میرد.
عوامل متعددی منجر به شروع جنگ داخلی آمریکا شدند، اما برده داری عامل اصلی اختلاف بین شمال و جنوب بود.
عوامل متعددی منجر به شروع جنگ داخلی آمریکا شدند، اما برده داری عامل اصلی اختلاف بین شمال و جنوب بود. قانون برده داری در ایالتهای شمالی که صنعتی شده بودند، لغو گردید. بعضی از شمالیها که به طرفداران الغاء برده داری معروف بودند، برای لغو برده برداری در سراسر کشور تلاش می کردند. اما برده ها با کار در مزارع پنبه نقش مهمی در توسعه اقتصادی و کشاورزی ایالات جنوبی ایفا می کردند. تا سال 1860م، حدود 4 میلیون برده در ایالتهای جنوبی مشغول به کار بودند.


موافقین و مخالفین برده داری

بخاطر مصلحتهای سیاسی، به مدت چند دهه در بین ایالات، صلح و آرامش برقرار بود، اما در دهه 1850، اوضاع به وخامت گرائید. بسیاری از شمالیها، با برده داری در جنوب مخالف نبودند، اما از گسترش برده داری به ایالتها و نواحی غربی بیم داشتند. قرارداد بین ایالتهای کانزاس و «نبراسکا» (1854) و تصمیم دادگاه عالی در رد شکایت «درد اسکات» که یک سیاهپوست بود، حاکی از نفوذ برده داری در ایالتهای غربی بود. جنوبی ها ازفعالان جنبش مخالفین برده داری می ترسیدند. در این میان می توان از شورش ناموفق «جان براون» (59 – 1800) در سال 1859 نام برد که شعله قیام در ایالات جنوبی را برافروخت.


آغاز ریاست جمهوری «لینکلن»

در سال 1860، «آبراهام لینکلن» (1865 ـ 1809) بعنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد. از آنجا که وی نامزد حزب جمهوریخواه بود و با توسعه برده داری مخالفت می کرد، سیاستمداران ایالات جنوبی از پذیرفتن رهبری او سرباز زدند. ایالات جنوبی یکی پس از دیگری از اتحادیه ایالات آمریکا خارج شده و سرانجام، ائتلاف ایالات جنوبی را بوجود آورند. «لینکلن» معتقد بود که ایالتها به تنهایی حتی خارج شدن از اتحادیه را ندارد؛ او برای یکپارچه نگاه داشتن اتحادیه، دستور استفاده از زور را صادر کرد.


آزادی برده ها

در ابتدا، «لینکلن» دلیل جنگ را حفظ یکپارچگی کشور اعلام کرد، اما تا سال 1862، او به این نتیجه رسیده بود که برده داری باید از میان برود. «دستور لغو برده داری»، که از روز یکم ژانویه 1863 به مورد اجرا گذاشته شد، تمامی برده ها در ایالات متحده آمریکا را آزاد اعلام کرد. اصلاحیه سیزدهم که در سال 1865، به قانون اساسی آمریکا الحاق گردید. برده داری را در ایالات متحده، برای همیشه از بین برد.


دوران بازسازی

جنگ داخلی آمریکا باعث ویرانی ایالات جنوبی شد. از سال 1867 تا اواسط دهه 1870 ایالتهایی که قبلا جزء ائتلاف جنوب بودند، توسط دولت فدرال (دولت مرکزی آمریکا) اداره می شدند که این زمان، به دوره باز سازی معروف است. سفید پوستهای شکست خورده، نسبت به برده های آزاد شده کینه توزی می کردند. همچنین، سازمانهای تروریستی نظیر «کوکلس کلان» Ku klux klan بر ضد سیاهپوستان شکل گرفتند. هر چند که قوانین دولتی، ضامن حقوق مدنی و سیاسی برده های آزاد شده بودند، اما این قوانین تا پایان دوره بازسازی به مورد اجرا گذاشته نشدند. در دهه 1960، سیاهپوستان حقوق مدنی و سیاسی خود را باز یافتند.


شمال و جنوب

اتحادیه ایالات شمالی از 23 ایالت، و ائتلاف ایالات جنوبی از 11 ایالت تشکیل شده بودند. بعد از جنگ داخلی، چند بخش شمالی دیگر نیز به ایالت تبدیل شدند. نبردهای عمده، مانند نبرد گتیزبورگ در نواحی شرقی و جنوب شرقی کشور رخ دادند.


جنگ گتیزبورگ

در روزهای یکم تا سوم ژوئیه سال 1863م، نیروهای جنوبی به فرماندهی ژنرال رابرت ثی. لی به نیروهای شمال تحت امر ژنرال «جورج مید»، که در نزدیکی گتیز بورگ در ایالت پنسلوانیا سنگر گرفته بودند، حمله کردند. نقطه اوج نبرد حمله ژنرال پیکت بود. این نبرد تلفات سنگینی بر جای گذاشت، ولی سرانجام، ژنرال «لی» که شکست خورده بود مجبور به عقب نشینی به «ویرجینیا» شد.
زیرنویس عکس
در میدان نبرد
در این نقاشی، سحنه خونریزی و آشفتگی میدان نبرد گتیزبورگ نشان داده شده است.


حقایق ثبت شده

جنگ داخلی آمریکا، اولین جنگ پیشرفته جهان بشمار می رود، چرا که راه آهن در این جنگ نقش مهمی داشت و همچنین وقایع جنگ توسط عکاسان ثبت و ضبط شدند. این جنگ، خونین ترین جنگ تاریخ آمریکا بود. در مجموع، 360000 سرباز اتحادیه ایالات شمالی و 360000 سرباز ائتلاف ایالات جنوبی جان خود را از دست دادند. در سال 1865 م، شمالی ها 960000، و جنوبی ها 450000 نفر سرباز در اختیار داشتند.











تعداد بازدید ها: 46161تاریخچه

سرویس‌های رشد:

موضوعی تاریخی

موضوعي تاريخي و بسيار جالب : داستان ارسال لوح مبارك سلطان خطاب به ناصرالدين شاه قاجار كه قاصد آن ميرزا بديع خراساني بود  ،  براي محمد رضا شاه پهلوي  شاهنشاه وقت ايران درسال  ١٣٥٤ شمسي با قاصدي ديگر بنام دكتر يو گو جياگري ايادي محبوب امرالله ارسال گرديد  : نتيجه را در ذيل مطالعه نمائيم . 

در سال یکهزارو سیصدو پنجاه و چهار ، بیت العدل اعظم الهی تصمیم میگیرند  که لوح سلطان ایران خطاب به ناصرالدین شاه را  به پادشاه ایران  یعنی محمد رضا شاه پهلوی اهدا نمایند .براین اساس فال اين قرعه به جناب دکتر یوگو جیاگری ایادی محبوب امرالله که ایتالیائی بودند محول میشود .در آنزمان روابط ایران وایتالیا بسیار حسنه بود و دکتر جیاگری به عنوان یکی از دوستداران فرهنگ وادب وهنر  شناخته میشدند .

ایشان از طرف بیت العدل اعظم بسیار دقیق و حساب شده بود .نهایتاً  ایشان به ایران آمدند  و امانت بیت العدل اعظم را به رئیس دربار شاهنشاهی که در آنزمان عَلَم بود ارائه داده و درخواست ملاقات حضوری با شاه را مینمایند .ولی با کمال تأسف به ایشان گفته میشود که شاه در مسافرت به ژاپن هستند و تا یک هفته  دیگر تشریف نخواهند داشت . و وقتی به ایران تشریف بیاورند و بعد از چند روز استراحت به دفتر تشریف فرما میشوند  و به ایشان تقدیم خواهد شد .جناب دکتر جیاگری که به اتفاق همسرشان به ایران آمده بودند فرصت را مغتنم دانسته  که اماکن تاریخی امری را در طهران زیارت نموده و به تبریز   نیز مسافرتی بنمایند . در آنزمان من ( فائز رضواني )  در دانشگاه تبریز در دانشکده پزشکی دانشجو بودم و درجلسه ای که در حظیره القدس تبریز با عموم احباء تشکیل گردید خدمت ایشان حضور پیدا کردم وشاهد سخنرانی ایشان به زبان انگلیسی بودم

که زنده یاد شهید مجید جناب خاضعی ترجمه میکردند .عکسی به یادگار با ایشان برداشتیم که فعلا در دسترسم نیست ولی آنرا در آینده نزدیک در اینجا خواهم گذاشت . در جلسه ای دیگر در منزل جناب سیروس آستانی نیز برای دانشجویان صحبت نمودند .در ان موقع خبر نداشتم که ایشان برای اهداء لوح سلطان به ایران تشریف آورده بودند بلکه متوجه شدم ايشان برای زیارت اماکن امری طهران  و تبریز به اتفاق خانمشان تشریف فرما شده اند . به هر حال جنابشان بدون آنکه موفق به دیدار شاه بشوند ایران را ترک نمودند .اما از طرف دیگر شاهنشاه که به ژاپن تشریف فرما میشوند در آنجا با جناب  عباس کتیرائی  سرمایه دار بهائی که در ژاپن چندین کارخانه دارند آشنا شده و حتی به منزل ایشان هم تشریف میبرند . جناب کتیرائی در آن زمان عضو محترم هيئت مجلله مشاورين قاره اي در آسيا و ساكن ژاپن  بودند ، ايشان تصميم گرفتند براي فتح جزيره ساخالين 
آخرين نقطه فتح نشده در نقشه منيعه ده ساله را كه حضرت ولی محبوب امرالله  تعيين و تا آن زمان فتح روحاني نشده بود بهمراه خانم اقدام فتح نمایند  و در آنجا ساكن گردند   ، ساخالین تا آن سالها  تحت قیمومیت روسیه کمونیستی بود و چون از استعمار روسيه شوروي خارج گرديد و آزاد شد لهذا به آنجا تشريف بردند  و اين جزيره را رسماً فتح روحاني نمودند ،
كه با عث سرور قلب هيكل اطهر در عالم ملكوت و ساحت بيت العدل اعظم الهي و هيئت مجلله مشاورين قاره اي در آسيا  گرديدند . و اما جناب كتيرائي ابتداء  از ايران به ژاپن که در آنزمان با آن کشور مراودات تجاری داشتند میروند ودر آنجا منتظر گرفتن ویزا برای ساخالین میشوند که موفق نمیشوند وناچاراً  به این نتیجه میرسند که در ژاپن ساکن بشوند  تا زمانی که  ابواب رخاء گشوده شود و بتوانند به مأموریت خطیر خویش نایل  شوند .در نتیجه در ژاپن ساکن  ،  وشروع به فعالیت نموده وکارخانه دار موفقی میشوند به نحوی که شاه او را مورد تفقد قرار داده و بمهماني جناب كتيرائي  به منزل ايشان  هم میروند .از طرف دیگر شاه بعد از ديدار از ژاپن  به ایران برمیگردند ومحفل روحانی ملی بهائیان ایران مترصد آن بودند که نتیجه اهداء  لوح سلطان به شاه چه خواهد شد .تا آنکه متوجه میشوند که جناب کتیرائی به ایران مسافرت نموده اند و از ملاقاتشان با شاه در ژاپن مطلع میشوند و آنرا بهترین فرصت برای ملاقات ایشان با وزیر  دربار  و خبر گرفتن از نتیجه کار میشوند .وزیر در بار به جناب کتیرائی میگویند که شاه هنوز به دفتر نیامده اند ، و شما چند روز دیگر مراجعه نمائيد . بعد از چند روز نتیجه را عَلَم به جناب کتیرائی چنین گزارش میدهند : هدیه را در سینی گذاشتم حضور شاه بردم .پرسیدند چیست ؟ گفتم نامه بهاالله است که برای ناصرالدین شاه فرستاده بودند  ، خواسته اند حضورتان تقدیم شود . شاه قدری برآشفته میشود میگوید  ببر  ببر  اینرا .این آخوند کراواتی ها ( منظورش بهائی ها ) از من چه میخواهند ؟من که همه کار برای آنها کرده ام . 

عَلَم خطاب به کتیرائی میگوید : من که این حالت را دیدم دیگر حرفی نزدم  و برگشتم .جناب کتیرائی  در محفل روحانی ملی حضور پیدا میکند و گزارش قضیه را میدهند .به گفته جناب منوهر قائم مقامی ،  همه  ما  با تردید و سکوت مواجه شدیم  و همان لحظه با کمال تأسف  فرو  ریختن شاه را مشاهده کردیم .

جناب کتیرائی بعدها  به ژاپن برگشتند ومنتظر ماندند تا بعد از فروپاشی کمونیسم به جزیره ساخالین بروند و نامشان در  لوحه ذهبی جزء فارسان امر الهی تا ابد مخلد  ( همیشه )  بماند .بنده  ( فائر رضوانی ) این موضوع را از جناب سبحانی که در شهسوار بودم بطور خصوصی شنیدم و ایشان خودشان از شهید مجید جناب قائم مقامی شنیده بودند .و لازم دانستم  برای درج  در تاریخ  نگاشته شود .